1. All this fresh air reinvigorated me.
[ترجمه ترگمان]همه این هوای تازه به من دست داد
[ترجمه گوگل]همه این هوا تازه من را تحریک کرد
2. Yet the scholarly energy which reinvigorated abstract concepts of political function was identical with that which satirized them.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، انرژی علمی که به مفاهیم انتزاعی عملکرد سیاسی می بخشد با آنچه آن ها را مورد هجو قرار داد، یک سان بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، انرژی علمی که مفاهیم انتزاعی عملکرد سیاسی را تحریک می کرد، با آنچه که آنها را تحسین می کرد، یکسان بود
3. The opening of the hospital has also reinvigorated a wider debate on the need for mental hospitals for the young.
[ترجمه ترگمان]گشایش بیمارستان نیز به بحث گسترده تر در مورد نیاز به بیمارستان های روانی برای جوانان می بخشد
[ترجمه گوگل]افتتاح این بیمارستان همچنین یک بحث گسترده تر در مورد نیاز به بیمارستان های روان شناختی جوانان به بار آورده است
4. As part of a concerted effort to reinvigorate residential communities, 000 new houses have sprung up since 1990.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۰، به عنوان بخشی از یک تلاش هماهنگ برای شدت بخشیدن به جوامع مسکونی، از سال ۱۹۹۰ آغاز به کار کرده اند
[ترجمه گوگل]به عنوان بخشی از یک تلاش هماهنگ برای جلب مجدد جوامع مسکونی، هزار خانه های جدید از سال 1990 تا کنون رشد کرده است
5. Advisers said Arroyo will focus initially on reinvigorating the economy, battered by the political crisis.
[ترجمه ترگمان]مشاور اقتصادی گفت که آرویو در ابتدا بر اقتصاد و اقتصاد کشور تمرکز خواهد کرد که از بحران سیاسی به شدت آسیب دیده است
[ترجمه گوگل]مشاوران گفتند که Arroyo در ابتدا با تمرکز بر تقویت اقتصاد، ضرب و شتم توسط بحران سیاسی، تمرکز خواهد کرد
6. Reinvigorated, he would set off in pursuit . . . This sport went on for hours, well into the evening.
[ترجمه ترگمان]Reinvigorated، او به تعقیب کردن این ورزش ساعت ها ادامه می داد و شب به خیر و خوشی گذشت
[ترجمه گوگل]مجددا احیا شد، او در تعقیب قرار گرفت این ورزش به مدت چند ساعت ادامه داشت، به خوبی بعد از ظهر
7. We are fully committed to reinvigorating the economy of west Cornwall.
[ترجمه ترگمان]ما کاملا متعهد هستیم که اقتصاد کورنوال غرب را تحت تاثیر قرار دهیم
[ترجمه گوگل]ما به طور کامل متعهد به تحکیم اقتصاد غرب کرنو شده ایم
8. This not only alleviates boredom, it can reinvigorate you.
[ترجمه ترگمان]، این فقط بی حوصلگی نیست می تونه تو رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه گوگل]این نه تنها خستگی را کاهش می دهد، بلکه می تواند شما را مجذوب کند
9. White House officials acknowledge it is time to reinvigorate and update the U. S. - Japan relationship.
[ترجمه ترگمان]مقامات کاخ سفید اعلام کرده اند که زمان تجدید قوا و به روز رسانی ایالات متحده فرارسیده است اس - روابط ژاپن
[ترجمه گوگل]مقامات کاخ سفید اذعان دارند که زمان ارتقاء و به روز رسانی روابط ایالات متحده و ژاپن است
10. The first is to reinvigorate their economies.
[ترجمه ترگمان]اولی، قوت بخشیدن به اقتصاد خود است
[ترجمه گوگل]اول، تقویت اقتصاد آنها است
11. And we notice that we need to reinvigorate and repot them about every four or five years.
[ترجمه ترگمان]و ما متوجه می شویم که ما نیاز به تجدید قوا و تجدید قوا در هر چهار یا پنج سال داریم
[ترجمه گوگل]و ما متوجه می شویم که ما باید هر چهار یا پنج سال آن را مجددا احیا کنیم و آنها را مجددا تحویل دهیم
12. We need to reinvigorate the economy of the area.
[ترجمه ترگمان]ما به شدت بخشیدن به اقتصاد این منطقه نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما باید اقتصاد منطقه را دوباره تقویت کنیم
13. Finally, we are seeking to reinvigorate APEC as the premier economic institution in the Asia-Pacific.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما به دنبال تجدید reinvigorate اپک به عنوان دومین موسسه اقتصادی در آسیا - اقیانوسیه هستیم
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما در حال تلاش برای تقویت APEC به عنوان موسسه اقتصادی برتر در آسیا و اقیانوس آرام هستیم
14. They reinvigorate me for the next nasty surprise and offer assurance that I can thrive.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا به خاطر یک سورپریز ناخوشایند بعدی صدا می کنند و به من اطمینان می دهند که می توانم پیشرفت کنم
[ترجمه گوگل]آنها برای تعجب تند و زننده بعدی مرا مجذوب خود می کنند و تضمین می کنند که می توانم رشد کنم