کلمه جو
صفحه اصلی

scimitar


معنی : شمشیر، شمشیر هلالی شکل، کارد دسته دراز و نوک برگشته
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی) شمشیر (به ویژه شمشیر خمیده)

انگلیسی به فارسی

شمشیر هلالی شکل، شمشیر، کارد دسته دراز ونوک برگشته


اسمیتیتور، شمشیر، شمشیر هلالی شکل، کارد دسته دراز و نوک برگشته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a curved, one-edged sword that originated in the Orient.

• curved single-edged sword which originated in the east

مترادف و متضاد

شمشیر (اسم)
blade, sword, steel, bilbo, saber, scimitar, knife, bolo, spit

شمشیر هلالی شکل (اسم)
scimitar

کارد دسته دراز و نوک برگشته (اسم)
scimitar

جملات نمونه

1. I imagine Amin, with a big scimitar.
[ترجمه Parmis] من امین را تصور میکنم با یک شمشیر بزرگ
[ترجمه ترگمان]و آن را با یک شمشیر بزرگ تصور می کنم
[ترجمه گوگل]من امین را تصور می کنم، با یک اسمیتیتور بزرگ

2. Kruger took up a sword-sharp scimitar and held it aloft for blessing.
[ترجمه ترگمان]شرکت کروگر شمشیر فولادی را برداشت و آن را بالا گرفت تا دعای خیر کند
[ترجمه گوگل]Kruger یک اسمیتیتور تیز شمشیرزن را برداشت و آن را برای برکت به پا کرد

3. Interlocked repulsorlift thrusters provide the Scimitar with exceptional maneuverability.
[ترجمه ترگمان]Interlocked repulsorlift thrusters the را با قابلیت مانور استثنایی فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]اسلایتیاتور با قابلیت استقامت استثنایی را فراهم می کند

4. This means that the Dragon Scimitar is a good Slashing Weapon.
[ترجمه ترگمان]این یعنی اژدها scimitar سلاح خوبی است
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که اسکیمیتور اژدها یک سلاح ضعیف خوب است

5. The Scimitar + 2 will no longer have a Rapier icon.
[ترجمه ترگمان]The + ۲ دیگر یک نماد Rapier نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]Scimitar 2 دیگر نماد Rapier نخواهد داشت

6. Each time he nodded his fat grey head, the twin curved horns arched menacingly towards me like scimitars.
[ترجمه ترگمان]هر بار که سر خاکستری اش را به نشانه موافقت تکان می داد، دو شاخ پیچ دار به شکلی تهدید آمیز به طرف من انحنا پیدا می کرد
[ترجمه گوگل]هر بار او سرش چربی چاقو را خم میکرد، شاخهای منحنی دوقلوها به صورت منفرد به سمت من حرکت میکردند

7. Similarly, Fire Support Company had to set up their display of mortars, anti-tank missiles and Scimitar tracked recce vehicles.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، شرکت حمایت از حریق باید نمایش their، موشک های ضد تانک و scimitar نقلیه recce را راه اندازی کند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، شرکت پشتیبانی آتش باید نمایش خود را از ملات، موشک ضد تانک و وسایل نقلیه ردیابی Scimitar را تنظیم کند

8. Hanifaru is so small a child could walk its entire scimitar - shaped coast a ten - minute stroll.
[ترجمه ترگمان](Hanifaru)آنقدر کوچک است که یک کودک می تواند کل coast scimitar را در یک قدم زدن ده دقیقه پیاده کند
[ترجمه گوگل]Hanifaru بسیار کوچک است و کودک می تواند تمام ساحل شیکاکت خود را در یک قدم دقیقه ده دقیقه ای راه برود

9. His hair beard like thick and disorderly, fat face, scimitar.
[ترجمه ترگمان]ریش انبوه و ژولیده و صورت چاق و زمخت و scimitar
[ترجمه گوگل]ریش موی او مانند چهره ضخیم و ناسالم، صورت چربی، اسمیتیتار است


کلمات دیگر: