کلمه جو
صفحه اصلی

reins


معنی : کمر، کلیهها، محل کلیهدر بدن
معانی دیگر : (قدیمی)، ناحیه ی کلیه ها، گرده، صلب

انگلیسی به فارسی

کلیه ها، محل کلیه در بدن، (مجازا) کمر


رین، کمر، کلیهها، محل کلیهدر بدن


انگلیسی به انگلیسی

• controlling power, governing power

مترادف و متضاد

کمر (اسم)
drag, middle, girdle, waistline, loin, reins

کلیه ها (اسم)
reins

محل کلیه در بدن (اسم)
reins

جملات نمونه

1. the reins of government
زمام امور دولت

2. i jogged the reins and the horse started up
افسار را تکان دادم و اسب شروع به حرکت کرد.

3. It was time to hand over the reins of power .
[ترجمه ترگمان]وقتش بود که افسار قدرت را به دست بگیرم
[ترجمه گوگل]وقت آن رسیده است تا قدرت را به دست بگیرد

4. You pull on both reins to stop or slow a horse, but only the left rein to turn left.
[ترجمه جاوید فخری] برای وایستاندن یا آهسته کردنِ اسب هر دو سرِ افسار رو بِکَش اما برای پیچیدن به چپ تنها سرِ چپِ افسار رو.
[ترجمه ترگمان]شما هر دو افسار را به دست می گیرید و اسب را آرام می کنید، اما تنها راه رفتن به سمت چپ است
[ترجمه گوگل]برای متوقف کردن یا تکان دادن یک اسب به دو انگشت میچرخید، اما تنها چپ به راست به چپ تبدیل می شود

5. The vice-president was forced to take up the reins of office.
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس جمهور مجبور شد زمام امور را به دست گیرد
[ترجمه گوگل]معاون رئیس جمهور مجبور شد که مجلس را به دست بگیرد

6. Can you hold the reins for a minute?
[ترجمه ترگمان]میشه یه لحظه افسار رو نگه داری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید برای مدت یک دقیقه نگه دارید؟

7. He helped her up before flicking the reins.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه افسار را بگیرد به او کمک کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از زدن انگشتان به او کمک کرد

8. She pulled sharply on the reins.
[ترجمه ترگمان]افسار را به تندی کشید
[ترجمه گوگل]او به شدت بر روی چنگال کشید

9. It is a horse that reins well.
[ترجمه ترگمان]اسب خوبی است
[ترجمه گوگل]این اسب خوبی است

10. Slacken the reins or you'll hurt the horse's mouth.
[ترجمه ترگمان]ده نه اسب را بردار یا به دهان اسب صدمه می زنی
[ترجمه گوگل]ریسمان را کم کنید یا دهان اسب را آسیب برسانید

11. Don't worry if you lose hold of the reins - the horse won't wander off.
[ترجمه ترگمان]نگران نباش اگر افسار اسب را از دست بدهی - اسب سرگردان نخواهد شد
[ترجمه گوگل]نگران نباشید اگر شما از دست چپ دست بردارید - اسب نمی افتد

12. Sean gathered up the horse's reins.
[ترجمه ترگمان]شان افسار اسب را جمع کرد
[ترجمه گوگل]شان جوراب اسب را جمع کرد

13. I always put my son on reins when we go shopping.
[ترجمه ترگمان]من همیشه پسرم رو وقتی داریم میریم خرید
[ترجمه گوگل]وقتی خریداری می شود، همیشه پسرم را در آغوش می گیرم

14. The old-timers and established families clutched the reins of power.
[ترجمه ترگمان]The و خانواده های قدیمی زمام قدرت را در دست گرفتند
[ترجمه گوگل]خانه های قدیمی و خانواده های متشکل از قدرت های قدرتمند

پیشنهاد کاربران

کنترول کردن ؟


کلمات دیگر: