کلمه جو
صفحه اصلی

refreshment


معنی : نوشابه، رفع خستگی، تازه سازی، نیرو بخشی
معانی دیگر : فرح بخشی، روح انگیزی، طراوت بخشی، خرم سازی، هر چیز فرح انگیز یا نوجان ساز: نوشیدنی، خوراک، تنقلات، مفرح، جانبخش

انگلیسی به فارسی

استراحت، رفع خستگی، تازه سازی، نوشابه، نیرو بخشی


نیرو بخشی، تازه سازی، رفع خستگی، نوشابه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) something that refreshes or that is taken to refresh oneself, esp. food and drink.
مشابه: cheer

(2) تعریف: the act of refreshing or the condition of being refreshed.
مترادف: invigoration, revitalization, revival

• something that refreshes, something that invigorates (esp. food or drink); invigoration, act of energizing
refreshments are drinks and small amounts of food that are provided, for example during a meeting or journey.

مترادف و متضاد

small amount of food or drink


Synonyms: bite, pick-me-up, snack, spread, tidbit


نوشابه (اسم)
liquor, tipple, beverage, drink, refreshment

رفع خستگی (اسم)
refreshment

تازه سازی (اسم)
refreshment

نیرو بخشی (اسم)
reviviscence, refreshment, tonicity

جملات نمونه

1. . . . and when (the breath) is exhaled it is a refreshment to the soul
(سعدی) . . . و چون برآید مفرح ذات

2. love is the greatest refreshment in life.
[ترجمه ترگمان]عشق بهترین نوشیدنی زندگی است
[ترجمه گوگل]عشق بزرگترین تجدید حیات در زندگی است

3. We stopped for refreshment halfway through the journey.
[ترجمه ترگمان]در نیمه راه تا نیمه راه توقف کردیم
[ترجمه گوگل]ما برای گذراندن تعطیلات از طریق سفر متوقف شدیم

4. Love is the greatest refreshment in life. Pablo Picasso
[ترجمه ترگمان]عشق بزرگ ترین لذت زندگی است پابلو پیکاسو
[ترجمه گوگل]عشق بزرگترین تجدید حیات در زندگی است پابلو پیکاسو

5. We worked all day without refreshment.
[ترجمه ترگمان]ما تمام روز را بدون خستگی کار کردیم
[ترجمه گوگل]ما تمام روز بدون رفع خستگی کار کردیم

6. Would you care to partake of some refreshment?
[ترجمه ترگمان]میل دارید کمی استراحت کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما مراقبت از برخی از رفع خستگی دارید؟

7. I was in need of some liquid refreshment.
[ترجمه ترگمان]به مقداری آب آشامیدنی نیاز داشتم
[ترجمه گوگل]من نیاز به یک رژیم مایع داشتم

8. He needs to stop fairly often for refreshment.
[ترجمه ترگمان] اون باید بیشتر از این برای استراحت توقف کنه
[ترجمه گوگل]او نیاز دارد تا اغلب برای رفع خستگی متوقف شود

9. Can we offer you some refreshment?
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی میل دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم به شما برخی از استراحت ها را ارائه دهیم؟

10. May I offer you some refreshment?
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی میل دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم به شما برخی از رفع نیازهای شما ارائه دهم؟

11. In York we had a short stop for refreshment.
[ترجمه ترگمان]در نیویورک کمی استراحت کردیم
[ترجمه گوگل]در یورک ما یک توقف کوتاه برای استراحت داشتیم

12. We're allowed twenty minutes for refreshment.
[ترجمه ترگمان]بیست دقیقه برای رفع خستگی فرصت داریم
[ترجمه گوگل]مجاز به بیست دقیقه مجدد است

13. Having not yet lunched, we went to the refreshment bar for ham sandwiches.
[ترجمه ترگمان]چون هنوز ناهار نخورده بودیم رفتیم بار نوشیدنی برای ساندویچ ژامبون رفتیم
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه هنوز ندیده بودیم، ما به ساندویچ های ژامبون مجلل رفتیم

14. When passengers went to station refreshment rooms, servants should be left in charge of their property.
[ترجمه ترگمان]وقتی مسافران به اتاق های طبقه دوم می رفتند، خدمتکاران باید در ملک خود می ماندند
[ترجمه گوگل]هنگامی که مسافرین به ایستگاه های پذیرایی اتاق رفتند، بندها باید مسئولیت اموالشان را بدهند

15. In 1989 councillors unsuccessfully invited tenders for a refreshment facility in an attempt to encourage more drivers to use the site.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۹، اعضای این شورا در تلاش برای تشویق رانندگان بیشتر برای استفاده از این سایت، در مناقصات شرکت کردند
[ترجمه گوگل]در سال 1989، نمایندگان مجلس به طور ناموفق پیشنهادات مربوط به تاسیسات رفاهی را به منظور تشویق بیشتر رانندگان برای استفاده از سایت دعوت کردند

... and when (the breath) is exhaled it is a refreshment to the soul

(سعدی) ... و چون برآید مفرح ذات


پیشنهاد کاربران

تنقلات

پذیرایی

نفس تازه کردن

Refreshments will be provided


کلمات دیگر: