کلمه جو
صفحه اصلی

organography


معنی : عضو شناسی، اندام شناسی
معانی دیگر : (زیست شناسی) اندام نگاری

انگلیسی به فارسی

عضو شناسی، اندام شناسی


ارگانوگرافی، عضو شناسی، اندام شناسی


انگلیسی به انگلیسی

• description of the organs of living creatures

مترادف و متضاد

عضو شناسی (اسم)
organography

اندام شناسی (اسم)
organography, organology

پیشنهاد کاربران

organography ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: اندام‏نگاری
تعریف: نمایش ساختمان یا عمل اندام ها


کلمات دیگر: