کلمه جو
صفحه اصلی

nuzzle


معنی : غنودن، پوزه بخاک مالیدن، با پوزه کاویدن یا بو کردن
معانی دیگر : با بینی یا پوزه مالیدن به یا فشار دادن، دماغ مالی کردن، پوزه مالی کردن، لمیدن (در کنار کسی یا چیزی)، قرار گرفتن، (به ویژه خوک و گراز و غیره) با پوزه کندن، (ریشه ی خوراکی و غیره را) با پوزه درآوردن، عزیز داشتن

انگلیسی به فارسی

با پوزه کاویدن یا بو کردن، پوزه بخاک مالیدن،غنودن، عزیز داشتن


خندیدن، پوزه بخاک مالیدن، غنودن، با پوزه کاویدن یا بو کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: nuzzles, nuzzling, nuzzled
(1) تعریف: to push or rub the nose or snout against something.
مشابه: root

- The mother dog nuzzled her pups.
[ترجمه ترگمان] مادر سگ گله را مالید
[ترجمه گوگل] سگ مادر سگ ها را خیس کرد

(2) تعریف: to cuddle together intimately.
مترادف: cuddle, curl up, nestle, snuggle
مشابه: dally, embrace, hug, neck, smooch
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to touch, push, or rub the nose or snout against.
مترادف: nose
مشابه: root

(2) تعریف: to cuddle or embrace warmly.
مترادف: cuddle, snuggle
مشابه: caress, embrace, fondle, hug, nestle

• push against or rub with the nose or snout; nestle, snuggle
if you nuzzle someone, you gently rub your nose and mouth against them to show affection.

مترادف و متضاد

غنودن (فعل)
sleep, repose, snug, nap, slumber, nuzzle

پوزه بخاک مالیدن (فعل)
root, nuzzle, rootle

با پوزه کاویدن یا بو کردن (فعل)
nuzzle

cuddle


Synonyms: bundle, burrow, caress, fondle, nestle, nudge, pet, snug, snuggle


جملات نمونه

1. The kittens like to nuzzle up against/up to their mother.
[ترجمه ترگمان]بچه گربه ها خواهان آن هستند که به مادر خود تکیه کنند
[ترجمه گوگل]بچه گربه ها تمایل دارند تا مادرشان را در برابر مادرشان قرار دهند

2. to nuzzle into the water.
[ترجمه ترگمان]که به آب جوش بیاری
[ترجمه گوگل]به خندیدن به آب

3. Yes, she told him, bending to nuzzle his silky hair.
[ترجمه ترگمان]به او گفت: بله، خم شد تا موهای بورش را نوازش کند
[ترجمه گوگل]بله، او به او گفت، خم شدن موهای ابریشمی اش را خم کرده است

4. Girls did not come up to him and nuzzle him.
[ترجمه ترگمان]دخترها نزد او نیامدند و نوازشش می کردند
[ترجمه گوگل]دختران به او نرسیدند و او را ناراحت نکنند

5. His mouth began to nuzzle her face, and she waited for him to declare himself.
[ترجمه ترگمان]دهانش شروع به مالیدن صورتش کرد، و منتظر ماند تا خودش اعلام کند
[ترجمه گوگل]دهانش شروع به خندیدن صورتش کرد و منتظر شد تا خودش را اعلام کند

6. Nor will Mr Kim nuzzle docile under China's wing, though his son might.
[ترجمه ترگمان]و همچنین آقای کیم با وجود اینکه پسرش ممکن است مطیع جناح چین باشد
[ترجمه گوگل]آقای کیم، تحت فشار قرار دادن چین نیست، اما پسر او ممکن است

7. They are a curious species that nuzzle the lens and playfully pull on fin and mask straps, " David Doubilet said of his photograph.
[ترجمه ترگمان]دیوید Doubilet در مورد عکس خود گفت: \" آن ها یک گونه عجیب هستند که لنز را نوازش می کنند و به شوخی بر باله ای خود فشار می آورند و تسمه های ماسک را ماسک می زنند \"
[ترجمه گوگل]آنها یک نوع کنجکاو هستند که لنز را لکه دار کرده و به صورت شلوغ بر روی بند و ماسک بپوشند »دیوید دوبیتل از عکسش گفت

8. Two Mexican gray wolves nuzzle each other in the Sedgwick County Zoo.
[ترجمه ترگمان]دوتا گرگ خاکستری مکزیکی همدیگه رو توی باغ وحش میکنن
[ترجمه گوگل]دو گرگ خاکستری مکزیکی یکدیگر را در باغ وحش کانتی Sedgwick قرار می دهند

9. Cattle can nuzzle ball without harm to, or activation of, valve.
[ترجمه ترگمان]گاوها می توانند بدون آسیب به یا فعال سازی شیر به توپ ضربه بزنند
[ترجمه گوگل]گاو می تواند توپ را بدون آسیب رساندن به شیر و یا فعال شدن آن

10. The hippos seemed content to nuzzle alongside one another.
[ترجمه ترگمان]اسب آبی به نظر می رسید که به همراه یکدیگر به پهلو می چرخد
[ترجمه گوگل]هیپوپس ها به نظر می رسید محتوای خیره کننده در کنار یکدیگر

11. Cuddle, hug, and nuzzle.
[ترجمه ترگمان]همدیگه رو بغل کنید همدیگه رو بغل کنید
[ترجمه گوگل]سوزاندن، آغوش گرفتن و خندیدن

12. By Nebraska, the farms and ranches are so friendly they come right up to the interstate and nuzzle your car.
[ترجمه ترگمان]در نبراسکا، مزارع و مزارع به قدری دوستانه هستند که به سوی مرز ایالت می آیند و از ماشین شما محافظت می کنند
[ترجمه گوگل]توسط نبراسکا، مزارع و مزرعه ها بسیار دوستانه هستند که به داخل کشور متصل می شوند و ماشین شما را می بینند

13. He crawls up to her on all fours like a gentle but ravenous bear and begins to nuzzle her.
[ترجمه ترگمان]مثل یک خرس نجیب و گرسنه روی چهار دست و پا راه می رود و شروع می کند به مالیدن او
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خرس ملایم اما خشن و خشن به او میپردازد و شروع به خندیدن او می کند

14. He will lengthen his nose to allow him to nuzzle and may make nudging movements with his head to attract attention.
[ترجمه ترگمان]او بینی اش را کش می دهد تا به او اجازه دهد آن را نوازش کند و ممکن است با سرش سقلمه ای به او بزند تا توجه او را جلب کند
[ترجمه گوگل]او بینی خود را طولانی تر خواهد کرد تا بتواند به او خیره شود و ممکن است حرکت خود را با سرش انجام دهد تا جلب توجه شود

The dog nuzzled my knee.

سگ پوزه‌اش را به زانویم مالید.


Julie nuzzled her head against the pillow.

جولی سر خود را روی متکا قرار داد.


His wife nuzzled up to him on the sofa.

زنش روی کاناپه در کنار او لم داد.


پیشنهاد کاربران

با بینی مالیدن به چیزی


کلمات دیگر: