1. he wrote an indignant letter to the paper
نامه ی پرخشم و گلایه ای به روزنامه نوشت.
2. i was very indignant over his behavior
رفتار او خیلی به من برخورد.
3. I was indignant because I felt that I had been punished unfairly.
[ترجمه ترگمان]از این که احساس می کردم به ناحق تنبیه شده ام خشمگین شدم
[ترجمه گوگل]من خشمگین بودم زیرا احساس کردم که من ناعادلانه مجازات شده ام
4. He is indignant at suggestions that they were secret agents.
[ترجمه ترگمان]از suggestions که ماموران مخفی هستند خشمگین است
[ترجمه گوگل]او در پیشنهاداتی که آنها مأموران محرمانه بودند، خشمگین است
5. She waxes righteously indignant if anyone tries to contradict her.
[ترجمه ترگمان]انگار کسی سعی می کند با او مخالفت کند
[ترجمه گوگل]اگر کسی بخواهد با او مخالفت کند، او عصبانی است
6. She was most indignant with me when I suggested she might try a little harder.
[ترجمه ترگمان]او از من بیشتر متنفر بود وقتی که گفتم شاید کمی بیشتر تلاش کند
[ترجمه گوگل]وقتی من پیشنهاد دادم او کمی سخت تر می تواند با من مخالفت کند
7. I got an indignant reply from Mr Norris.
[ترجمه ترگمان]از طرف آقای نوریس یک جواب عصبانی به من داد
[ترجمه گوگل]من یک پاسخ خشمگین از آقای نوریس دریافت کردم
8. Even a written apology failed to placate the indignant hostess.
[ترجمه ترگمان]حتی یک عذرخواهی کتبی هم نتوانسته بود زن میزبان خشمگین را آرام کند
[ترجمه گوگل]حتی یک اخطار نوشته شده به جای میزبان خشمگین ناکام ماند
9. They were quite indignant at his remarks.
[ترجمه ترگمان]از سخنان او سخت خشمگین بودند
[ترجمه گوگل]آنها در سخنان خود کاملا خشمگین بودند
10. He was terribly indignant at what he saw as false accusations.
[ترجمه ترگمان]از چیزی که به عنوان اتهامات دروغین می دید سخت خشمگین شد
[ترجمه گوگل]او در آنچه که او به عنوان اتهامات دروغین دیده بود، به شدت خشمگین بود
11. They were indignant that they hadn't been invited.
[ترجمه ترگمان]آن ها از اینکه دعوت نشده بودند خشمگین بودند
[ترجمه گوگل]آنها خشمگین بودند که دعوت نشده بودند
12. The indignant passengers beat the pickpocket up.
[ترجمه ترگمان]مسافران خشمگین آن جیب بر را کتک می زدند
[ترجمه گوگل]مسافران خشمگین، جیب دلخراش را از بین بردند
13. He became very indignant when it was suggested he had made a mistake.
[ترجمه ترگمان]وقتی پیشنهاد کرد که اشتباه کرده باشد سخت خشمگین شد
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که او اشتباه کرده بود بسیار خشمگین شد
14. The indignant customer complained to the manager.
[ترجمه ترگمان]مشتری خشمگین از مدیر شکایت کرد
[ترجمه گوگل]مشتری خشمگین به مدیر شکایت کرد