کلمه جو
صفحه اصلی

novelist


معنی : رمان نویس
معانی دیگر : داستان سرا

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who writes novels.

• novel writer, author of novels
a novelist is a person who writes novels.

مترادف و متضاد

رمان نویس (اسم)
novelist, romancer

جملات نمونه

1. the novelist has drawn his characters masterfully
رمان نویس شخصیت های (داستان) خود را با استادی ترسیم کرده است.

2. She was introduced to me as a well-known novelist.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک رمان نویس معروف به من معرفی شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک رمان نویس مشهور معرفی شد

3. The novelist characterizes his heroine as capricious and passionate.
[ترجمه ترگمان]نویسنده قهرمان زن خود را به عنوان هوس و هوس و هوس نشان می دهد
[ترجمه گوگل]رماننویس قهرمان او را به عنوان فریبنده و پرشور توصیف می کند

4. She is not only a novelist but also a poet.
[ترجمه الا] او نه فقط رمان نویس است بلکه شاعر است
[ترجمه Mr. 🙂] او نه فقط رمان نویس بلکه شاعر هم است
[ترجمه R.E] او فقط رمان نویس نیست بلکه شاعر هم است
[ترجمه Miss.Raya] او ( زن ) فقط رمان نویس نیست بلکه شاعر هم هست
[ترجمه H] او فقط رمان نویس نیست همچنین شاعر است
[ترجمه ناشناس] او نه تنها یک رمان نویس است بلکه یک شاعر هم است
[ترجمه ترگمان]او نه تنها یک رمان نویس بلکه یک شاعر است
[ترجمه گوگل]او نه تنها رماننویس بلکه شاعری است

5. Faulkner has been hailed as the greatest American novelist of his generation.
[ترجمه ترگمان]Faulkner به عنوان بهترین نویسنده آمریکایی نسل خود مورد ستایش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]فاکنر به عنوان بزرگترین رمان نویس آمریکایی نسل هایش مورد ستایش قرار گرفته است

6. She makes a rather precarious living as a novelist.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان رمان نویس زندگی نسبتا نامطمئن دارد
[ترجمه گوگل]او زندگی رمانتیک را به عنوان یک رمان نویس ایجاد می کند

7. The novelist makes his heroine commit suicide at the end of the book.
[ترجمه ترگمان]رمان نویس، قهرمان داستان خود را در پایان کتاب خودکشی می کند
[ترجمه گوگل]رماننویس قهرمان خود را در انتهای کتاب خودکشی می کند

8. A novelist creates characters and a plot.
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت و داستان را خلق می کند
[ترجمه گوگل]یک رمان نویس شخصیت ها و یک طرح را ایجاد می کند

9. For a novelist, that's quite an accomplishment.
[ترجمه ترگمان]برای یه رمان نویس این یه موفقیت - ه
[ترجمه گوگل]برای یک رمان نویس، این کاملا پیشرفت است

10. The novelist draws heavily on her personal experiences.
[ترجمه ترگمان]رمان نویس به شدت از تجربیات شخصی خود استفاده می کند
[ترجمه گوگل]رمان نویس به شدت بر تجارب شخصی اش متکی است

11. In today's review section Anthony Edwards, playwright, poet, novelist and general wordsmith, talks about his glittering career.
[ترجمه ترگمان]در بخش بررسی امروز آنتونی ادواردز، نمایشنامه نویس، شاعر، رمان نویس و ژنرال wordsmith، در مورد شغل درخشان خود صحبت می کند
[ترجمه گوگل]در بخش بازبینی امروز، آنتونی ادواردز، نمایشنامه نویس، شاعر، رمان نویس و اسطوره عمومی، در باره کار پر زرق و برق خود صحبت می کند

12. A prolific novelist, she wrote more than forty books.
[ترجمه ترگمان]نویسنده پرکار، بیش از چهل کتاب نوشت
[ترجمه گوگل]او بیش از چهل کتاب نوشت

13. The novelist lapped up great praise from critics.
[ترجمه ترگمان]نویسنده مورد تحسین منتقدین قرار گرفت
[ترجمه گوگل]رماننویس از ستایش منتقدان قدردانی کرد

14. She's more of a poet than a novelist.
[ترجمه Mr. 🙂] او بیشتر از یک شاعر یک رمان نویس است
[ترجمه ترگمان]او بیشتر از یک نویسنده شاعر است
[ترجمه گوگل]او بیشتر از یک شاعر از یک رمان نویس است

15. The book launched his career as a novelist.
[ترجمه ترگمان]این کتاب حرفه خود را به عنوان رمان نویس آغاز کرد
[ترجمه گوگل]این کتاب کار خود را به عنوان رمان نویس آغاز کرد

پیشنهاد کاربران

رمان نویس


همون رُمان. .

نویسنده . کسی که اهل نوستن هست

someone who writes novels

someone who writes books, stories, or articles in as a job

A person who writes poems

A person who writes novels
رمان نویس


کلمات دیگر: