کلمه جو
صفحه اصلی

oriental


معنی : اسیایی، شرقی، خاوری
معانی دیگر : (o بزرگ) وابسته به مشرق زمین (به ویژه خاور دور) و مردم و فرهنگ آن، خاور زمینی، خاور دوری، مشرق زمینی، (o بزرگ) اهل خاور زمین (به ویژه زرد پوست)، (شعر قدیم) خاوری، مشرقی

انگلیسی به فارسی

شرقی، خاوری


شرقی، مشرقی، اسیایی، خاوری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (often cap.) of, from, pertaining to, or characteristic of the Orient or its peoples, cultures, or the like.

(2) تعریف: (cap.) of or belonging to the Far East, as a plant or animal species.
اسم ( noun )
مشتقات: orientally (adv.)
• : تعریف: (often cap.) a person of or descended from a native population of the Orient.

• from the east, from southern asia, eastern
something that is oriental comes from or is associated with eastern and south-eastern asia.

مترادف و متضاد

اسیایی (صفت)
asian, oriental, asiatic

شرقی (صفت)
oriental, eastward, eastern

خاوری (صفت)
oriental, eastern

جملات نمونه

Oriental food

خوراک خاور دور (به‌ویژه چینی)


Oriental studies

مطالعات وابسته به خاور زمین


The best Oriental rugs are made in Iran.

بهترین فرش‌های خاورزمین در ایران ساخته (بافته) می‌شود.


Many Orientals have immigrated to Canada.

بسیاری از بومیان خاور دور به کانادا مهاجرت کرده‌اند.


1. ginseng is an oriental tonic
جین سنگ یک داروی مقوی خاور دور است.

2. The floor was overlaid with rugs of oriental design.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق از فرش های طرح شرقی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]کف با فرش های طراحی شرقی ساخته شد

3. Lisbon outshone Venice as a mart for oriental spices.
[ترجمه ترگمان]از ونیز به عنوان بازاری برای ادویه شرقی رقابت می کرد
[ترجمه گوگل]لس آنجلس ونیز را بعنوان یک مار برای ادویه جات ترشی جات معرفی می کند

4. The oriental cherry is in full blossom.
[ترجمه ترگمان]گیلاس و گیلاس شرقی پر از شکوفه است
[ترجمه گوگل]گیلاس شرقی در شکوفه کامل است

5. The Oriental in Bangkok is the apotheosis of the grand hotel.
[ترجمه ترگمان]شرق شهر بانکوک، شکوه و جلال یک هتل بزرگ است
[ترجمه گوگل]شرقی در بانکوک عطش بزرگ هتل است

6. She has studied the cultures of Oriental countries.
[ترجمه ترگمان]او فرهنگ های کشورهای شرقی را مطالعه کرده است
[ترجمه گوگل]او فرهنگهای کشورهای شرقی را مطالعه کرده است

7. He imbibed elements of oriental mysticism from the years he spent in India.
[ترجمه ترگمان]او عناصر عرفان شرقی را از سال هایی که در هند گذرانده بود فراگرفت
[ترجمه گوگل]او از عناصر عرفان شرقی، از سال های او در هند گذشت

8. It sells everything from hair ribbons to oriental rugs.
[ترجمه ترگمان]همه چیز را از نوار مو به فرش های مشرق زمین می فروشد
[ترجمه گوگل]این همه چیز را از روبان مو به قالی های شرقی می فروشد

9. This design came to be known as the Oriental style.
[ترجمه ترگمان]این طراحی به سبک شرقی شناخته می شد
[ترجمه گوگل]این طراحی به سبک شرقی شناخته شد

10. The Oriental is a comfortable hotel, but rather inconveniently situated.
[ترجمه ترگمان]شرق یک هتل راحت است، اما خیلی بهتر از آن است که واقع شده باشد
[ترجمه گوگل]Oriental یک هتل راحت است، اما به راحتی در آن قرار دارد

11. There were Oriental carpets on the floors.
[ترجمه ترگمان]قالی ها شرقی روی زمین فرش شده بود
[ترجمه گوگل]فرشهای شرقی روی زمین وجود داشت

12. Do some oriental philosophies lean towards fatalism?
[ترجمه ترگمان]آیا یک فلسفه شرقی به تقدیر پرستی تکیه دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا برخی از فلسفه های شرقی به سوی فتالات گرایی دست می یابند؟

13. Materials Oriental rugs always use natural fibres, and any rug containing synthetic material will invariably have been machine made.
[ترجمه ترگمان]rugs شرقی همیشه از الیاف طبیعی استفاده می کنند و هر قالیچه حاوی مواد مصنوعی همواره ماشین ساخته خواهد شد
[ترجمه گوگل]فرشهای شرقی همیشه از الیاف طبیعی استفاده می کنند و هر فرش حاوی مصنوعات مصنوعی همیشه ماشین ساخته شده است

14. The room is all beige with an antique Oriental chest providing the appropriate backdrop.
[ترجمه ترگمان]اتاق تمام بژ یک صندوق قدیمی شرقی است که پس زمینه مناسب را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اتاق همه ی بژ ها با قفسه سینه ی عتیقه ای است که زمینه ی مناسب آن را فراهم می کند

15. Oriental women, they eat this fruit when they go into labor.
[ترجمه ترگمان]زنان شرقی، زمانی که وارد کار می شوند، این میوه را می خورند
[ترجمه گوگل]زنان شرقی، هنگامی که به کار می روند، میوه می خورند

پیشنهاد کاربران

خاورزمینی

شرقی

گل لیلیوم


کلمات دیگر: