1. We chose a few of the commonest lexical items in the languages.
[ترجمه ترگمان]ما تعدادی از رایج ترین آیتم های واژگانی در این زبان ها را انتخاب کردیم
[ترجمه گوگل]ما چند مورد از واژگان رایج در زبان را انتخاب کردیم
2. But one can not simply associate high lexical density with writing, and low lexical density with speaking.
[ترجمه حمید سانی] ولی کسی نمیتونه براحتی مدعی بشه، واژه های باچگالی بالا به نوشتن مربوط میشه، و واژه های باچگالی پایین به حرف زدن.
[ترجمه ترگمان]اما یک نفر نمی تواند به سادگی چگالی واژگانی بالا را با نوشتن، و چگالی واژگانی پایین با صحبت کردن مرتبط کند
[ترجمه گوگل]اما نمیتواند به راحتی چگالی لغوی را با نوشتن ارتباط دهد و چگالی لغوی کم با صحبت کردن
3. Yet lexical access stands in the same relation to these levels as the acoustic front end stands to lexical access.
[ترجمه ترگمان]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح به عنوان نقطه مقابل آکوستیکی در برابر دسترسی لغوی قرار دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، دسترسی لفظی با همان سطح نسبت به این سطوح مواجه است؛ زیرا جلوی جلوی آکوستیک به دسترسی واژگانی است
4. Representation of lexical information and lexical coverage.
[ترجمه ترگمان]نمایش اطلاعات واژگانی و پوشش واژگانی
[ترجمه گوگل]نمایش اطلاعات واژگانی و پوشش واژگانی
5. It concentrates just on lexical access - there is no syntactic or semantic component - and its lexicon contains only 211 words.
[ترجمه ترگمان]آن فقط بر روی دسترسی واژگانی متمرکز است - هیچ جز معنایی یا معنایی وجود ندارد - و واژه نامه آن تنها حاوی ۲۱۱ کلمه است
[ترجمه گوگل]این تمرکز فقط بر دسترسی به لغوی است - هیچ جزء متنی و معنایی وجود ندارد - و واژگانی که فقط 211 کلمه دارد
6. Lexical access is not an autonomous process which a central processor can direct towards any part of the utterance.
[ترجمه ترگمان]دسترسی Lexical یک فرآیند مستقل نیست که یک پردازنده مرکزی می تواند به سمت هر بخشی از گفتار هدایت شود
[ترجمه گوگل]دسترسی Lexical یک فرایند مستقل نیست که یک پردازنده مرکزی می تواند به سمت هر بخشی از سخنرانی هدایت کند
7. Dialect, accent, lexical choice and grammatical structures are all interpreted by speakers and addressees as signifying status.
[ترجمه ترگمان]Dialect، لهجه، انتخاب لغوی و ساختارهای گرامری همگی به وسیله بلندگو و addressees به عنوان یک وضعیت توصیف می شوند
[ترجمه گوگل]گفتار، لهجه، انتخاب واژگان و ساختارهای دستوری، توسط سخنرانان و مخاطبان به عنوان نشان دهنده وضعیت، تفسیر می شود
8. In each lexical domain, children appear to make the same assumption: newly acquired words contrast with those already known.
[ترجمه ترگمان]در هر حوزه واژگانی، به نظر می رسد که کودکان هم چنین فرض می کنند: کلمات تازه بدست آمده با آن هایی که قبلا شناخته شده اند
[ترجمه گوگل]در هر حوزه ی واژگانی، به نظر می رسد که بچه ها یک فرض را مطرح می کنند: کلمات تازه به دست آمده با آنچه که قبلا شناخته شده است، مخالف هستند
9. In this case, the relative weighting of lexical:syntax:semantics could be 4:2:
[ترجمه ترگمان]در این حالت، وزن نسبی واژگانی: معناشناسی: معناشناسی ممکن است ۴: ۲ باشد:
[ترجمه گوگل]در این مورد، وزن نسبی لغات: نحو: معنایی می تواند 4: 2 باشد:
10. These lexical items act upon the grammar to constrain the temporariness sense since as lexical items they denote temporary activities.
[ترجمه ترگمان]این آیتم های واژگانی به دستور زبان عمل می کنند تا مفهوم temporariness را محدود کنند چون آیتم های واژگانی هستند که آن ها را به عنوان فعالیت های موقت توصیف می کنند
[ترجمه گوگل]این آیتم های واژگانی بر اساس دستور زبان عمل می کنند تا محدوده زمانی را محدود کنند، از آنجا که آثار واژگانی آنها فعالیت های موقت هستند
11. Acceptable word candidates remaining after lexical look-up are stored for further analysis.
[ترجمه ترگمان]کلمات قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی واژگانی برای تجزیه و تحلیل بیشتر ذخیره می شوند
[ترجمه گوگل]کلمات کلیدی قابل قبول باقی مانده پس از جستجوی لغوی برای تحلیل بیشتر ذخیره می شوند
12. We wish to distinguish between lexical input systems, lexical output systems, and a semantic system.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم بین سیستم های ورودی واژگانی، سیستم های خروجی واژگانی و یک سیستم معنایی تمایز قایل شویم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم بین سیستم های ورودی واژگانی، سیستم های خروجی واژگانی و سیستم معنایی تفاوت ایجاد کنیم
13. I have time to discuss only one lexical myth: this is the signpost which points us in the direction of precision.
[ترجمه ترگمان]من زمان دارم که تنها یک افسانه واژگانی را مورد بحث قرار دهم: این راهنمایی است که ما را به جهت دقت راهنمایی می کند
[ترجمه گوگل]من وقت دارم که تنها یک اسطوره واژگانی را بحث کنم: این نشانه ای است که ما را در مسیر دقت قرار می دهد
14. It is suspected that the issue of lexical acquisition will form the basis of further studies.
[ترجمه ترگمان]ظن می رود که مساله کسب واژگان پایه مطالعات بیشتر را شکل دهد
[ترجمه گوگل]مشکوک است که مسئله کسب واژگان، مبنایی برای مطالعات بیشتر خواهد بود