کلمه جو
صفحه اصلی

indicating


معنی : مشعر
معانی دیگر : تعیین کننده علوم نظامى : مشخص کننده

انگلیسی به فارسی

نشان دادن، مشعر


مترادف و متضاد

مشعر (صفت)
denoting, indicating, stating, informing

جملات نمونه

1. the cave had many signs indicating human occupancy
غار دارای نشانه های فراوانی حاکی از سکونت انسان بود.

پیشنهاد کاربران

نشان دهنده

بیان نمایش

حاکی از

دال بر. در حقوق

نمایان ساختن،

نشات گرفته

نشان دادن، تعیین کننده

نشان دادن

اشاره کردن

نشانگر، نمایانگر، بیانگر، گویای، مبین، حاکی از، دال بر


کلمات دیگر: