1. crime can be an outgrowth of poverty
جنایت می تواند ناشی از فقر باشد.
2. An outgrowth of new shoots on a branch.
[ترجمه ترگمان]یک شاخه گل تازه روی شاخه درخت است
[ترجمه گوگل]رشد شاخه های جدید در یک شاخه
3. The law was an outgrowth of the 1996 presidential election.
[ترجمه ترگمان]این قانون نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۶ بود
[ترجمه گوگل]این قانون رشد انتخابات ریاست جمهوری سال 1996 بود
4. Inflation is an outgrowth of war.
[ترجمه ترگمان]تورم نتیجه جنگ است
[ترجمه گوگل]تورم رشد اقتصادی است
5. The eye first appears as a cup-shaped outgrowth from the brain.
[ترجمه ترگمان]چشم اول به عنوان نتیجه ای از مغز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]چشم اول به نظر می رسد به عنوان یک رشد فنجان شکل از مغز
6. Her first book is an outgrowth of an art project she began in 198
[ترجمه ترگمان]اولین کتاب او نتیجه یک پروژه هنری است که در سال ۱۹۸ شروع شد
[ترجمه گوگل]اولین کتاب او پیشرفت یک پروژه هنری است که او در سال 1983 آغاز کرد
7. This policy is just an outgrowth of earlier decisions.
[ترجمه ترگمان]این سیاست تنها نتیجه ای از تصمیمات قبلی است
[ترجمه گوگل]این سیاست فقط رشد سریع تصمیمات قبلی است
8. The manufactureof this material is an outgrowth of the space industry.
[ترجمه ترگمان]The این ماده، نتیجه ای از صنعت فضا است
[ترجمه گوگل]تولید این مواد از رشد صنعت فضا است
9. This is a natural outgrowth of the sense of touch.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه ای طبیعی از حس لامسه است
[ترجمه گوگل]این رشد طبیعی احساس لمس است
10. Similar effects on limb outgrowth and Hoxd gene expression were observed in forelimb cultures.
[ترجمه ترگمان]اثرات مشابهی در حالت رشد عضو و بیان ژن Hoxd در فرهنگ های forelimb مشاهده شد
[ترجمه گوگل]اثرات مشابه بر رشد عضله و بیان ژن هوکس در کشتارهای پیشانی مشاهده شد
11. That break in faith is the outgrowth of a spirit of violence.
[ترجمه ترگمان]این جدایی از ایمان، نتیجه روح خشونت است
[ترجمه گوگل]این شکست در ایمان، رشد روحی خشونت است
12. The Super Bowl was an outgrowth of the desire to take advantage of the merger as quickly as possible.
[ترجمه ترگمان]سوپر بول نتیجه ای از تمایل به استفاده سریع از ادغام به سریع ترین شکل ممکن بود
[ترجمه گوگل]Super Bowl رشد سریع تمایل به استفاده از ادغام در اسرع وقت بود
13. Likewise a bronze sculpture is considered an outgrowth of the wax or plaster model from which it is cast.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، یک مجسمه برنزی به عنوان نتیجه ای از مدل موم یا گچ در نظر گرفته می شود که از آن ساخته شده است
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، مجسمه برنز، رشد تولید مدل موم یا گچ است که از آن به دست می آید
14. These new family structures are an outgrowth of rising divorce rates.
[ترجمه ترگمان]این ساختارهای خانوادگی جدید، نتیجه ای از افزایش میزان طلاق هستند
[ترجمه گوگل]این ساختارهای خانوادگی جدید، افزایش رشد طلاق است
15. Graham is clearly meant to be a satiric outgrowth of the nasty society he lives in.
[ترجمه ترگمان]کاملا واضح است که گراه ام یک outgrowth satiric است که او در آن زندگی می کند
[ترجمه گوگل]گراهام به صراحت به معنای یک رشد طنز از جامعه تند و زننده است که در آن زندگی می کند