کلمه جو
صفحه اصلی

liaise


معنی : رابطه داشتن، ارتباط پیدا کردن، بستگی داشتن، رابط نظامی بودن
معانی دیگر : (انگلیس - عامیانه - معمولا با: with) تماس گرفتن (با)، در ارتباط بودن

انگلیسی به فارسی

ارتباط پیدا کردن، رابطه داشتن، بستگی داشتن، رابطنظامی بودن


انگلیسی به انگلیسی

• form a connection with, establish a liaison, make contact with
when organizations or people liaise, they work together and keep each other informed.

مترادف و متضاد

رابطه داشتن (فعل)
correspond, liaise

ارتباط پیدا کردن (فعل)
put through, liaise

بستگی داشتن (فعل)
liaise

رابط نظامی بودن (فعل)
liaise

جملات نمونه

1. Her job is to liaise between the school and the home.
[ترجمه ترگمان]شغل او برقراری ارتباط بین مدرسه و خانه است
[ترجمه گوگل]کار او این است که بین مدرسه و خانه ارتباط برقرار کند

2. Our head office will liaise with the suppliers to ensure delivery.
[ترجمه ترگمان]دفتر رئیس ما با تامین کنندگان ارتباط برقرار خواهد کرد تا از تحویل اطمینان حاصل شود
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی ما با تامین کنندگان ارتباط برقرار خواهد کرد تا اطمینان حاصل شود

3. The three groups will all liaise with each other to help the child.
[ترجمه ترگمان]این سه گروه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند تا به کودک کمک کنند
[ترجمه گوگل]این سه گروه همه با یکدیگر در ارتباط هستند تا به کودک کمک کنند

4. Her job is to liaise between students and teachers.
[ترجمه ترگمان]شغل او برقراری ارتباط بین دانش آموزان و معلمان است
[ترجمه گوگل]شغل او ارتباط بین دانش آموزان و معلمان است

5. He had to liaise directly with the police while writing the report.
[ترجمه ترگمان]او باید در حین نوشتن گزارش مستقیما با پلیس ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]او در هنگام نوشتن گزارش مستقیما با پلیس ارتباط برقرار کرد

6. Her special job is to liaise with government officials.
[ترجمه ترگمان]وظیفه ویژه او برقراری ارتباط با مقامات دولتی است
[ترجمه گوگل]شغل خاص او ارتباط با مقامات دولتی است

7. Social services and health workers liaise closely.
[ترجمه ترگمان]خدمات اجتماعی و کارکنان بهداشتی ارتباط نزدیکی دارند
[ترجمه گوگل]خدمات اجتماعی و کارکنان بهداشتی نزدیک است

8. Liaise with Stationery on the fulfilment of consumables requests, jointly monitor issues, and advise on stock levels and suppliers.
[ترجمه ترگمان]Liaise با Stationery بر روی تکمیل درخواست های مواد مصرفی، به طور مشترک بر مسائل نظارت کرده، و در مورد سطوح سهام و تامین کنندگان مشاوره می کنند
[ترجمه گوگل]با استفاده از لوازم التحریر، با تکمیل درخواستهای مصرفی، به طور مشترک مسائل را نظارت کنید و در مورد سطوح سهام و تامین کنندگان مشاوره دهید

9. In its future strategy St William's has to liaise with many existing institutions and agencies, at higher or lower levels.
[ترجمه ترگمان]در استراتژی آینده، سنت ویلیام باید با بسیاری از نهادها و آژانس های موجود در سطوح بالاتر یا پایین تر ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]در استراتژی آینده سنت ویلیام باید با بسیاری از نهادها و سازمان های موجود در سطوح بالاتر یا پایین تر ارتباط برقرار کند

10. One primary intervention therefore was for me to liaise regularly with the ward so that Mrs Allen was fully informed about the situation.
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک مداخله اولیه برای من این بود که به طور مرتب با بخش ارتباط برقرار کنم تا خانم الن کاملا در مورد وضعیت مطلع باشد
[ترجمه گوگل]بنابراین یک مداخله اولیه برای من بود که به طور منظم با هم ارتباط برقرار کنم تا خانم آلن به طور کامل در مورد وضعیت مطلع شود

11. You have to liaise with them on policy and practicalities.
[ترجمه ترگمان]شما باید در رابطه با مسائل عملی و عملی با آن ها ارتباط برقرار کنید
[ترجمه گوگل]شما باید با آنها در رابطه با سیاست و عملیات ارتباط برقرار کنید

12. They liaise with secondary school careers teachers, and also with the employers in an area.
[ترجمه ترگمان]آن ها با معلمان شغلی دبیرستان و همچنین کارفرمایان در یک منطقه ارتباط برقرار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها با معلمان حرفه ای دبیرستان و همچنین با کارفرمایان در یک منطقه همکاری می کنند

13. A Southport man he will liaise with the bank's major business customers.
[ترجمه ترگمان]یک مرد Southport با مشتریان اصلی بانک ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]یک مرد ساوتورت که با مشتریان اصلی کسب و کار بانک ارتباط برقرار می کند

14. If you are using the Church who will liaise with the Parish priest?
[ترجمه ترگمان]اگر داری از کلیسا استفاده می کنی که با کشیش کشیش ها ارتباط برقرار می کنی؟
[ترجمه گوگل]اگر از کلیسا استفاده می کنید که با کشیش کلیسا ارتباط برقرار می کند؟

15. She was the one who was expected to liaise with civic authorities and heads of other churches.
[ترجمه ترگمان]او کسی بود که انتظار داشت با مقامات مدنی و روسای کلیساها ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل]او کسی بود که انتظار داشت با مقامات مدنی و روسای کلیساهای دیگر ارتباط برقرار کند

پیشنهاد کاربران

در ارتباط بودن

ارتباط برقرار کردن

نقش رابط را ایفا کردن
همکاری کردن
ارتباط برقرار کردن

تبادل اطلاعات کردن


کلمات دیگر: