کلمه جو
صفحه اصلی

outlast


معنی : بیشتر طول کشیدن از، بیشتر زنده بودن از
معانی دیگر : بیشتر عمر کردن، بیشتر دوام آوردن، بیشتر پایداری کردن، بیشتر مقاومت کردن، بیشتر طول کشیدن

انگلیسی به فارسی

بیشتر طول کشیدن از، بیشتر زنده بودن از


فراتر رفتن، بیشتر طول کشیدن از، بیشتر زنده بودن از


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outlasts, outlasting, outlasted
• : تعریف: to last or live longer than.
مترادف: outlive, survive, weather
مشابه: endure, hold out, last, outwear, prevail

- Somehow this farm outlasted all the others in the area.
[ترجمه ترگمان] به هر حال این مزرعه بیش از همه در این منطقه از بقیه عمر کرد
[ترجمه گوگل] به هر حال این مزرعه همه دیگران در منطقه را از بین برد
- It was sorrowful for her to outlast her sons, all of whom had been killed in the war.
[ترجمه ترگمان] برای او دردناک بود که از پسرانش باقی بماند، همه کسانی که در جنگ کشته شده بودند
[ترجمه گوگل] برای او غم انگیز بود که از پسرانش بیرون بیاید، همه آنها در جنگ کشته شدند

• last longer than; survive longer
if one thing outlasts another, it lives or exists longer than the other thing.

مترادف و متضاد

بیشتر طول کشیدن از (فعل)
outlast

بیشتر زنده بودن از (فعل)
survive, outlast, outlive

endure beyond another


Synonyms: hang on, outlive, outstay, outwear, remain, survive


Antonyms: fail, fall apart, lose, peter out, shoot, succumb


جملات نمونه

1. outlast one's (or its etc. ) usefulness
بیهوده بودن،دیگر به درد نخوردن،از حیز انتفاع افتادن

2. Rome Columns outlast the civilization that built them.
[ترجمه سمانه بازیار] ستون های رم، از تمدن هایی که آنهارا ساخته اند، باقی مانده است.
[ترجمه ترگمان]رم ستون ها از تمدن باقی می ماند که آن ها را ساخته بود
[ترجمه گوگل]ستون های رم از تمدن هایی است که آنها را ساخته اند

3. The political system will outlast most of us.
[ترجمه ترگمان]نظام سیاسی از همه ما بیشتر عمر می کند
[ترجمه گوگل]سیستم سیاسی بیش از همه ما را فراموش نخواهد کرد

4. These naturally dried flowers will outlast a bouquet of fresh blooms.
[ترجمه ترگمان]این گل ها به طور طبیعی خشک از یک دسته گل از شکوفه های تازه عمر می کنند
[ترجمه گوگل]این گیاهان به طور طبیعی خشک شده یک دسته از شکوفه های تازه را می گذرانند

5. A leather sofa will usually outlast a cloth one.
[ترجمه ترگمان]یک مبل چرمی معمولا از یک رومیزی کهنه خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک مبل چرم معمولا یک پارچه را از بین می برد

6. The legal process is long winded; it can outlast the life of the patent.
[ترجمه ترگمان]این روند قانونی طولانی است؛ این می تواند عمر حق اختراع را بیشتر کند
[ترجمه گوگل]روند قانونی طولانی است؛ می تواند از زندگی ثبت اختراع دور باشد

7. Even those leafless beech trees would outlast him.
[ترجمه ترگمان]حتی آن درختان بی برگ و برگ درختان چنار هم او را از دست خواهند داد
[ترجمه گوگل]حتی این درختان راش بدون برگ می تواند او را از بین ببرد

8. People should listen to his music —it will outlast us all.
[ترجمه ترگمان]مردم باید به موسیقی او گوش بدهند - همه چیز از بین می رود
[ترجمه گوگل]مردم باید به موسیقی خود گوش دهند - ما همه را فراموش خواهیم کرد

9. You can outlast the Energizer bunny.
[ترجمه ترگمان] تو می تونی \"بانی\" رو از بین ببری
[ترجمه گوگل]شما می توانید از اسم حیوان دست اموز Energizer استفاده کنید

10. The gold standard failed to outlast the Depression.
[ترجمه ترگمان]استاندارد طلایی نتوانست از رکود اقتصادی بیشتر دوام بیاورد
[ترجمه گوگل]استاندارد طلایی موفق به فرار از افسردگی نشد

11. He will outlast me.
[ترجمه ترگمان] اون از من هم می مونه
[ترجمه گوگل]او مرا فراموش خواهد کرد

12. The old man is still in excellent health; so it's possible that he will outlast his wife.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد هنوز سالم است، بنابراین امکانش هست که همسرش از بین برود
[ترجمه گوگل]پیرمرد هنوز در سلامتی عالی است بنابراین ممکن است که او همسرش را فراموش کند

13. Dissidents in Havana believe his regime would not long outlast the lifting of sanctions.
[ترجمه ترگمان]مخالفان در هاوانا بر این باورند که رژیم او از بلند کردن تحریم ها فراتر نخواهد رفت
[ترجمه گوگل]رژیم اسرائیل در حواشی معتقد است که رژیم او بلندپرواز کردن تحریم ها نخواهد بود

14. The great use of life is to spend it for something that will outlast it. William James
[ترجمه ترگمان]استفاده عظیم از زندگی این است که آن را برای چیزی که از آن عمر می کند خرج کند ویلیام جیمز
[ترجمه گوگل]استفاده بزرگ از زندگی این است که صرف آن را برای چیزی است که از آن گذشته است ویلیام جیمز

She outlasted her son by ten years.

او ده سال پس از مرگ پسرش زنده بود.


Customs that had outlasted their usefulness were discarded.

سنت‌هایی که بی‌فایده شده بودند، کنار گذاشته شدند.


اصطلاحات

outlast one's (or its etc.) usefulness

بیهوده بودن، دیگر به‌درد‌نخوردن، قابلیت استفاده نداشتن،


پیشنهاد کاربران

آخرین بار

ادامه، دوام، تداوم، طولانی شدن، بقا


کلمات دیگر: