کلمه جو
صفحه اصلی

paw


معنی : پا، دست، پنجه، چنگال، چنگ، پنجه زدن
معانی دیگر : پنجول (پهنه ی دست و پای حیوان ناخن دار مانند گربه یا سگ یا شیر)، (عامیانه) دست، با پنجه زدن (یا مالیدن یا کاویدن)، سم مالیدن (یا در هوا به نوسان آوردن)، (با خشونت یا ناشی گری و غیره) دست زدن به، (با جسارت یا به طور ناخوشایند) دست مالیدن، پرماسیدن، (محلی) پدر، بابا

انگلیسی به فارسی

پنجه، پا، چنگال، دست، پنجه زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the foot of a four-legged animal, esp. one with claws.

(2) تعریف: (informal) a hand.
مشابه: hand

- The man had paws as big as those of a bear.
[ترجمه Helli] این مرد چنگال های بزرگی مثل خرس داشت
[ترجمه Sevda] این مرد چنگال های بزرگی مانند آن خرس داشت .
[ترجمه Miss.Raya] مرد چنگال های بزرگی همانند آن خرس داشت
[ترجمه 22] این مرد چنگال های بزرگی همانند آن خرس ها داشت.
[ترجمه ali] این مرد چنگال های بزرگی مثل آن خرس ها داشت
[ترجمه آزیتا مهری] مرد چنگال هایی به بزرگی چنگال خرس داشت
[ترجمه Parastoo] ان مرد چنگال هایی به بزرگی خرس داشت
[ترجمه Ati] مرد چنگال هایی به بزرگی چنگال های خرس داشت
[ترجمه پارسا میریوسفی] این مرد چنگال های بزرگی مثل آن خرس داشت .
[ترجمه ben] این مرد پنجه هایی به اندازه پاهای خرس داشت
[ترجمه ترگمان] آن مرد هم مثل خرس پنجه های بزرگی داشت
[ترجمه گوگل] این مرد چنگال های بزرگتری داشت
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: paws, pawing, pawed
(1) تعریف: to tap or strike with a paw or paws.

- The cat gently pawed the toy mouse.
[ترجمه ترگمان] گربه به آرامی موش اسباب بازی را کشید
[ترجمه گوگل] گربه به آرامی موش اسباب بازی را به هم زد

(2) تعریف: to beat, scrape, or dig at with claws or feet.

- The stallion pawed the ground fiercely.
[ترجمه ترگمان] نریان با خشم به زمین چنگ زد
[ترجمه گوگل] ستمکاران زمین را به شدت زدند

(3) تعریف: to handle clumsily, roughly, or with too much familiarity.

- Will you stop pawing me?
[ترجمه !!!] پا برای حیوانات صحیح است نه برای انسان
[ترجمه ترگمان] میشه دست از سرم برداری؟
[ترجمه گوگل] آیا من را متوقف خواهم کرد؟
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to scrape the ground or the like with claws or feet.

• be careful about what you type because my parents are looking at the computer screen (internet slang)
animal foot
touch, feel; scratch, strike; fondle, caress (slang)
the paws of an animal such as a cat, dog, or bear are its feet.
if an animal paws something or paws at it, it draws its paw or hoof over it.

مترادف و متضاد

پا (اسم)
support, strength, partner, accident, chance, happening, foot, leg, paw, bottom, ground, end, account, part, power, peg, foundation, ped, pod, playmate

دست (اسم)
hand, paw, set, arm, handshake, team, manus, fin

پنجه (اسم)
hand, paw, fork, fistula, claw, toe, pitchfork, talon, five fingers

چنگال (اسم)
paw, grain, fork, claw, clutch, prong, pitchfork, nail, talon, cleft, rake, nipper

چنگ (اسم)
paw, grapnel, gripe, harp, claw, clutch, grip, lyre, nail, grapple, pad, trombone

پنجه زدن (فعل)
paw

touch roughly


Synonyms: clap, claw, clutch, dig, feel, finger, fondle, grab, grate, grope, handle, hit, maul, molest, palpate, pat, rake, rasp, rub, scratch, search, slap, smite, stroke


Antonyms: manhandle


جملات نمونه

take your paw off the table!

دست صاحب‌مرده‌ات را از روی میز بردار!


1. a lion's paw
پنجه ی شیر

2. take your paw off the table!
دست صاحب مرده ات را از روی میز بردار!

3. horses and bulls paw the ground when they are angry
اسب و گاونر هنگام خشم سم به زمین می مالند.

4. I found paw prints in the kitchen.
[ترجمه ۱] من جای پنجه هاش را در آشپزخانه پیدا کردم.
[ترجمه Armina] من رد پای ان را در اشپزخانه پیدا کردم
[ترجمه ترگمان] جای پنجه ش تو آشپزخونه پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من در آشپزخانه چاپ های پاش را پیدا کردم

5. The dogs continued to paw and claw frantically at the chain mesh.
[ترجمه ترگمان]سگ ها دیوانه وار پنجه نرم می کردند و به زنجیر زنجیر چنگ می زدند
[ترجمه گوگل]سگ ها همچنان به زانو در می آیند و در جیب زانو می زنند

6. The dog was howling its paw was hurt.
[ترجمه Cheacken noodle soup] سگ زوزه میکشید، پنجه اش صدمه دیده بود
[ترجمه پارسا] پنجه ی سگ صدمه دیده و او زوزه میکشد
[ترجمه ترگمان]سگ زوزه می کشید و پنجه می کشید
[ترجمه گوگل]سگ زوزه زده بود، پنجه او صدمه دیده بود

7. He keeps a rabbit's paw as a lucky/good luck charm.
[ترجمه ترگمان]پنجه یک خرگوش را به عنوان خوش شانسی و خوش شانسی نگه می دارد
[ترجمه گوگل]او یک خرگوش خرگوش را به عنوان یک جذاب خوش شانس / موفقیت شاد نگه می دارد

8. A paw print in the dust was a sign that a tiger was close.
[ترجمه ترگمان]یک اثر پنجه، نشان بود که یک ببر نزدیک است
[ترجمه گوگل]چاپ پنجه در گرد و خاک یک نشانه ای بود که یک ببر نزدیک بود

9. The dog hurt its paw.
[ترجمه 👑] پنجه سگ زخمی شد
[ترجمه ترگمان]سگ پنجه اش را بالا برد
[ترجمه گوگل]سگ به زانویش آسیب می رساند

10. The knife in Dennis's paw was sharp and serrated, with a sturdy wooden handle.
[ترجمه ترگمان]چاقویی که در پنجه Dennis بود، تیز و دندانه دار بود، با یک دسته چوبی محکم
[ترجمه گوگل]چاقو در دنج دنیس بود و با یک صندلی چوبی محکم بسته بود

11. His front left paw was broken and crawling with maggots.
[ترجمه ترگمان]پنجه جلویی چپش شکسته بود و با کرم ها شروع به خزیدن کرد
[ترجمه گوگل]چپ جلو چپ او شکسته و خزنده با قارچ

12. There were paw marks on the windows.
[ترجمه ترگمان]روی پنجره ها جای پنجه بود
[ترجمه گوگل]علائم لبه بر روی ویندوز وجود دارد

13. Oh, the poor little thing, he's hurt his paw.
[ترجمه ترگمان]اوه، طفلک بیچاره، به پنجه اش ضربه می زند
[ترجمه گوگل]اوه، چیزی که فقیره، او زخم زده

14. He held one paw forward in an awkward, unnatural way and kept licking it miserably.
[ترجمه ترگمان]او یک پنجه اش را به جلو خم کرد، با حالتی غیر طبیعی و غیر طبیعی آن را لیس زد
[ترجمه گوگل]او یک دست به جلو را در یک مسیر غیرمعمول و غیر طبیعی نگه داشته است و به طرز وحشیانه آن را لیس می کند

a lion's paw

پنجه‌ی شیر


Horses and bulls paw the ground when they are angry.

اسب و گاو نر هنگام خشم سم به زمین می‌مالند.


The dog pawed at the doorknob.

سگ به دستگیره‌ی در چنگول می‌زد.


She pawed angrily through the papers on her desk.

او با خشم کاغذهای روی میزش را دستمالی می‌کرد.


She hated the thought of being pawed by a stranger.

از اینکه غریبه‌ای به او دست بزند چندشش می‌شد.


پیشنهاد کاربران

دست و پای حیواناتی مثل سگ و گربه🙂

پنجه حیوانات

پنجهی حیوانات

پنجه ، چنگال

The foot of animal such as dogs

دست و پا_چنگال حیوانات

دست مالی کردن، پنجه یا سم را مالیدن به چیزی

گراف شبیه به پنجه

بال، دست

بنام خدا
با سلام ، hand, arm به معنی دست میباشند .
با تشکر

The foot of animal such as dogs
* پنجه حیواناتی مثل سگ و گربه *

Paw:پنجه
Claw: سم

پنجه حیواناتی مانن سگ، گربه، شیرو . . .

Paw = پنجه مثل دست و پای سگ و گربه
تو کانون زبان Reach 3 میشه 👇

. The foot of animal such as dogs
راستی لایک فراموش نشه

clow

. The foot of animal such as dogs
کانون زبان ایران

Paw پنجه
Claw چنگال حیوانات . چنگ زدن

. Paw : the foot of animals such as dogs
پای حیواناتی مانند سگ.

لایک یادتون نره

Paw : چنگال حیوانات
تلفظ : پا ، ، ، ، چون aw : آ
Claw : سم حیوانات
تلفظ : کلا ، ، ، ، چون aw : آ


کلمات دیگر: