1. She is known for the liberality of her views.
[ترجمه ترگمان]این زن به خاطر the نظرات او شناخته شده است
[ترجمه گوگل]او به خاطر زیبایی دیدگاه هایش شناخته شده است
2. The hospitality of luxury and the liberality of ostentation had ruined many.
[ترجمه ترگمان]مهمان نوازی و تجمل بی حد و نزاکت بسیاری از آن را خراب کرده بود
[ترجمه گوگل]مهمان نوازی لوکس و رفاه مفرح بسیاری از مردم را ویران کرده است
3. Our horizons are broader, we think, basking in liberality and charity.
[ترجمه ترگمان]ما فکر می کنیم افق های ما وسیع تر هستند و از بخشندگی و احسان لذت می برند
[ترجمه گوگل]افق های ما وسیع تر است، ما فکر می کنیم، در لیبرالیسم و خیرخواهی غرق می شویم
4. The question is in what circumstances this liberality might be appropriate.
[ترجمه ترگمان]سوال این است که این liberality چه شرایطی ممکن است مناسب باشد
[ترجمه گوگل]سوال این است که در چه شرایطی این آزادی ممکن است مناسب باشد
5. In short, the government's liberality turned universities into a powder-keg.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، بخشندگی دولت، دانشگاه ها را به یک بشکه پودر تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، لیبرالی دولت، دانشگاه ها را تبدیل به یک کیک پودری کرد
6. The liberality or otherwise of such Community arrangements will help to answer our initial question.
[ترجمه ترگمان]بخشندگی یا در غیر این صورت تنظیم چنین ترتیباتی به پاسخ به پرسش اولیه ما کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]لیبرال بودن و غیره از این قبیل توافقنامه های اجتماعی کمک می کند تا به سوال اول ما پاسخ دهیم
7. But this liberality does not affect the argument.
[ترجمه ترگمان]اما این liberality بر این بحث تاثیر نمی گذارد
[ترجمه گوگل]اما این لیبرالی بر این بحث تاثیر نمی گذارد
8. Mr Buffett's splendid liberality, announced this week in Fortune, is noteworthy for more than its magnitude.
[ترجمه ترگمان]بزرگواری آقای بافت، که این هفته را در بخت و اقبال اعلام کرد، بیش از عظمت آن است
[ترجمه گوگل]لیبرال عجیب و غریب آقای بوفت، این هفته در فورچون اعلام کرد، بیش از اندازه آن قابل توجه است
9. She firmly relied on the liberality of his intentions.
[ترجمه ترگمان]عزم جزم کرده بود که به مقاصد خود متکی باشد
[ترجمه گوگل]او قاطعانه بر لزوم اهدافش تکیه کرد
10. The decline in morality and increasing liberality . Is that a word?
[ترجمه ترگمان]انحطاط اخلاق و بخشندگی رو به افزایش است آیا این یک کلمه است؟
[ترجمه گوگل]کاهش اخلاق و افزایش آزادی آیا این یک کلمه است؟
11. He was a man of extraordinary vigour and liberality of mind.
[ترجمه ترگمان]او مردی بود با قدرت و مهربانی فوق العاده
[ترجمه گوگل]او مردی از نیروی فوق العاده و آزادی ذهن بود
12. The liberality of SCRAP, however, proved short - lived.
[ترجمه ترگمان]با این حال The of اثبات شد که عمر کوتاهی داشته است
[ترجمه گوگل]لیبرال SCRAP، با این حال، ثابت شده بود کوتاه مدت
13. Liberality is not giving much but giving wisely.
[ترجمه ترگمان]سخاوت سخاوت زیادی قائل نیست اما عاقلانه رفتار می کند
[ترجمه گوگل]لیبرال بودن چیزی جز دادن عاقلانه نیست
14. Looking at the palm of father's liberality.
[ترجمه ترگمان]و در حالی که به کف دست برادر نگاه می کرد گفت:
[ترجمه گوگل]نگاه کردن به کف دست آزادگی پدر
15. He exhibits a spirit of liberality and reasonableness.
[ترجمه ترگمان]او روحیه of و معقول بودن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او روح آزادی و معقولی را نشان می دهد