کلمه جو
صفحه اصلی

lenten


معنی : لاغر، ناگوار، وابسته به چله، بی گوشت، حزن اور
معانی دیگر : (خوراک) بی گوشت، بی قوت، وابسته به لنت (رجوع شود به: len)، روزهای پرهیز وروزه، نحیف

انگلیسی به فارسی

وابسته به چله، روزهای پرهیز وروزه، بی گوشت، لاغر،نحیف، ناگوار، حزن اور


کمرنگ، وابسته به چله، بی گوشت، لاغر، ناگوار، حزن اور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, or characteristic of Lent.

(2) تعریف: appropriate to Lent; somber or austere.

• of or pertaining to lent; characteristic of lent, spare, austere, somber

مترادف و متضاد

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

ناگوار (صفت)
disagreeable, harsh, horrific, unsavory, burdensome, horrible, unpleasant, unwholesome, insalubrious, lenten

وابسته به چله (صفت)
lenten

بی گوشت (صفت)
lenten

حزن اور (صفت)
pathetic, lenten

جملات نمونه

1. Elinor Fettiplace's recipe book of 1604 contains another Lenten delicacy - almond cakes which were sweetened with aniseed.
[ترجمه ترگمان]از کتاب آشپزی الی نور الی نور، شامل یک کیک گوشت خام و گوشت دار یا گوشت بادام دیگر است که با طعم عرق مخلوط شده بودند
[ترجمه گوگل]دستور غذای Elinor Fettiplace در سال 1604 حاوی یک ظرافت ظریف دیگر - کیک بادام است که با هرج و مرج شیرین شده است

2. In the Lenten period, the Church makes it her duty to propose some specific tasks that accompany the faithful concretely in this process of interior renewal: these are prayer, fasting and almsgiving.
[ترجمه ترگمان]در دوران Lenten، کلیسا وظیفه خود را انجام می دهد تا برخی وظایف خاص را که به طور مناسب در این فرآیند از نوسازی داخلی همراهی می کنند پیشنهاد کند: اینها دعا، روزه و almsgiving هستند
[ترجمه گوگل]در دوره لنگی، کلیسا وظیفه خود را در ارائه برخی از وظایف خاص که به طور خاص در این روند تجدید ساختار داخلی همراه با وفاداران است، ارائه می دهد: این ها نماز، روزه و نعمت است

3. The Lenten practice of almsgiving thus becomes a means to deepen our Christian vocation.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، شیوه Lenten of وسیله ای برای عمیق تر کردن حرفه مسیحی ما می شود
[ترجمه گوگل]عمل لعنتانه المسجد به این وسیله وسیله ای برای تقویت حرفه مسیحی ما می شود

4. The Lenten Rose, or Helleborus orientalis.
[ترجمه ترگمان]\"The\" Lenten \"یا\" Helleborus orientalis
[ترجمه گوگل]لندن رز یا Helleborus orientalis

5. Religious leaders opposed this Lenten ritual near Manila, but it has become one of the Philippine's top seasonal attractions.
[ترجمه ترگمان]رهبران مذهبی با این مراسم Lenten در نزدیکی مانیل مخالف بودند، اما این مراسم به یکی از جاذبه های مهم فصلی فیلیپین تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]رهبران مذهبی با این مراسم خشن در نزدیکی مانیل مخالف بودند، اما یکی از جاذبه های فصلی فیلیپین است

6. Through God's grace, the Lenten disciplines can bring about growth in Christ-likeness.
[ترجمه ترگمان]از طریق لطف خداوند، مقررات Lenten می توانند رشد را در عیسی مسیح ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]از طریق فیض خدا، رشته های تندی می توانند در رشد مسیحیت ظاهر شوند

7. Half the year was devoted to Lenten fasting prescribed by religion, and even marriage was discouraged.
[ترجمه ترگمان]نیمی از سال وقف پرهیز از روزه شده توسط مذهب شده بود، و حتی ازدواج دلسرد بود
[ترجمه گوگل]نیمی از سال به روزه دیرین تجویز شده توسط دین اختصاص داده شده بود، و حتی ازدواج ناکام بود

8. The genus Helleborus includes plants that are commonly called "Christmas rose" and "Lenten rose".
[ترجمه ترگمان]جنس Helleborus شامل گیاهانی است که معمولا \"طلوع کریسمس\" خوانده می شوند و \"Lenten\"
[ترجمه گوگل]جنس Helleborus شامل گیاهانی است که معمولا 'کریسمس گل رز' و 'گل رز' نامیده می شود

9. All the banquet—the meat dishes and the Lenten fare alike—was sumptuous, but still he could not be perfectly at ease till the end of dinner.
[ترجمه ترگمان]همه ضیافت، غذاهای گوشت خام و خوراک گوشت خام به هم شبیه بود - با شکوه بود، اما با این حال نمی توانست تا آخر شام راحت باشد
[ترجمه گوگل]تمام مهمانی ها - غذاهای گوشتی و شلوغی شلوغ - به طور عجیب و غریب بود، اما تا پایان شام نمی توانست کاملا راحت باشد

10. The Lenten fast dictated that the simnel cake had to keep until Easter.
[ترجمه ترگمان]The به سرعت دیکته می کرد که کیک simnel باید تا عید پاک ادامه یابد
[ترجمه گوگل]سریع قربانی دیکته کرد که کیک شبیه به عید پاک باید نگه داشته شود

11. To aid you in your Lenten journey, I have placed on our library's reserve shelf a collection of articles that describe and explain the Lenten disciplines, along with a short bibliography.
[ترجمه ترگمان]برای کمک به شما در طول سفر your، من مجموعه مقالات را در قفسه ذخیره کتابخانه ما قرار داده و آن را به همراه کتابشناسی مختصری توصیف و توضیح می دهم
[ترجمه گوگل]برای کمک به شما در سفر تنگنا، در قفسه ذخیره کتابخانه من مجموعه ای از مقالاتی که توصیف و توضیح رشته های Lenten همراه با یک کتابشناسی کوتاه است قرار داده است

12. My dear friends, during the Lenten season, are you willing to spend some time to meditate and pray?
[ترجمه ترگمان]دوستان عزیزم، در طول این فصل Lenten مایل هستید کمی وقت صرف مدیتیشن و عبادت کنید؟
[ترجمه گوگل]دوستان عزیز من، در طول فصل لنگ، آیا شما مایل به صرف وقت برای مراقبه و دعا هستید؟

13. Bread like what you only eat in March to keep the Lenten hunger pangs at bay.
[ترجمه ترگمان]نانی مثل آنچه در ماه مارس می خورید تا the و Lenten را کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]نان مانند آنچه در ماه مارس فقط بخورید برای رفع گرسنگی خشن در خلیج فارس

14. University students summoned the courage to demonstrate for multi-party changes soon after the Lenten letter was read.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان دانشگاه شهامت خود را برای تظاهرات چند حزبی پس از خواندن نامه Lenten، فرا خواندند
[ترجمه گوگل]دانشجویان دانشگاه شجاعت را برای نشان دادن تغییرات چند حزبی به زودی پس از نامه لست خواندند

15. Spice and fruit breads, similar to hot cross buns, were typical Elizabethan Lenten fare.
[ترجمه ترگمان]نان های ادویه و میوه، مشابه نان های cross داغ، غذای معمول دوران الیزابت Lenten بود
[ترجمه گوگل]نوشیدنی های ادویه و میوه، شبیه به نان های صاف و سرخ شده، الیزابتان کرختی معمولی بود

Lenten fare

غذای بی‌قوت



کلمات دیگر: