1. The mayoral candidate has promised to purge the police department.
[ترجمه ترگمان]نامزد شهرداری قول داده است که بخش پلیس را پاک سازی کند
[ترجمه گوگل]نامزد شهردار قول داده است که اداره پلیس را تمیز کند
2. The mayoral election is regarded as the litmus test for the integrity of the electoral process.
[ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری به عنوان آزمونی برای انسجام روند انتخابات در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]انتخاب شهردارها به عنوان تست لقمانه برای یکپارچگی روند انتخابات محسوب می شود
3. In the seven days since the Grand Forks mayoral election was held, I've visited five area communities.
[ترجمه ترگمان]هفت روز پس از برگزاری انتخابات شهرداری گرند فورکس، من از پنج جامعه منطقه بازدید کرده ام
[ترجمه گوگل]در هفت روز از زمان برگزاری انتخابات شهرداری گرند فورکس، من از پنج جوامع منطقه بازدید کردم
4. If so, this November's mayoral election ought to be timely.
[ترجمه ترگمان]اگر اینطور است، انتخابات شهرداری ماه نوامبر باید به موقع باشد
[ترجمه گوگل]اگر چنین است، انتخابات شهرداری این ماه نوامبر باید به موقع برگزار شود
5. Mayoral elections are usually unpredictable, highly dependent on the particular appeal of personalities and the ability to form coalitions.
[ترجمه ترگمان]انتخابات Mayoral معمولا غیرقابل پیش بینی بوده و شدیدا به جاذبه خاص شخصیت و توانایی تشکیل ائتلاف بستگی دارد
[ترجمه گوگل]انتخاب شهرداران معمولا غیر قابل پیش بینی است، به شدت وابسته به تجدید نظر شخصی و توانایی تشکیل ائتلاف ها
6. Consequently the mayoral incumbent must perform a delicate juggling act to maintain constituent support.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، متصدی شهرداری باید برای حفظ حمایت سازنده، عمل می کند
[ترجمه گوگل]درنتیجه، مقام ارشد شهردار باید یک عمل جادویی ظریف برای حمایت از تشکیلات خود انجام دهد
7. There were election posters up for the mayoral race.
[ترجمه ترگمان]پوستر انتخاباتی برای انتخابات شهرداری وجود داشت
[ترجمه گوگل]پوسترهای انتخاباتی برای مسابقه شهرداری وجود داشت
8. He lost to Pfeiffer in last year's mayoral race.
[ترجمه ترگمان]او در مسابقه شهرداری سال گذشته به \"فیفر\" باخت
[ترجمه گوگل]او در مسابقه قهرمانی سال گذشته به پافیرف افتاد
9. But just suppose that the village mayoral candidate has a modicum of integrity in advertising.
[ترجمه ترگمان]اما فرض کنید که نامزد شهرداری محلی اندکی صداقت در تبلیغات داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما فقط فرض کنید که کاندیدای قوماندان قریه دارای کمال صداقت در تبلیغات است
10. He won the mayoral election with a stunning 62 percent of the vote.
[ترجمه ترگمان]او با ۶۲ درصد آرا در انتخابات شهرداری پیروز شد
[ترجمه گوگل]او انتخابات شهرداری را با 62 درصد از رای گیری خیره کننده به دست آورد
11. During his 1995 mayoral campaign, Miller was adamantly opposed to letting Tucson Water slip into private hands.
[ترجمه ترگمان]در طی مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۹۵ او، میلر سرسختانه با اجازه دادن به slip آب توسکان به دستان خصوصی مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]میلر در طی مبارزات انتخاباتی شهرداری سال 1995 میلادی مخالفت خود را با اجازه دادن به تسون آب به دست افراد خصوصی داد
12. He showed the skill during the mayoral campaign.
[ترجمه ترگمان]او مهارت را در طی مبارزات انتخاباتی شهرداری نشان داد
[ترجمه گوگل]او در طول مبارزات شهرداری مهارت خود را نشان داد
13. A LEADING contender in the mayoral race in Los Angeles wants to beef up the city's police force.
[ترجمه ترگمان]یک رقیب برجسته در مسابقه شهرداری در لس آنجلس می خواهد نیروی پلیس شهر را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]یکی از مدافعان برجسته در مسابقه قهرمانی در لس آنجلس قصد دارد تا نیروی پلیس شهر را ارتقا دهد
14. Uncontested mayoral elections are becoming an Orlando tradition.
[ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری uncontested به سنت اورلاندو تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]انتخابات شهرداری بدون تردید تبدیل به یک سنت اورلاندو می شوند