کلمه جو
صفحه اصلی

nursing


معنی : پرستاری

انگلیسی به فارسی

پرستاری، تیمار


از پستان شیر دادن


پرستاری


انگلیسی به انگلیسی

• profession of giving medical care as a nurse; act or season of breast feeding
nursing is the profession or activity of looking after people who are ill.
a nursing mother feeds her baby with milk from her breasts.
see also nurse.

مترادف و متضاد

پرستاری (اسم)
care, tendance, attendance, nursing

جملات نمونه

1. a proprietary nursing home
آسایشگاه خصوصی سالمندان

2. he has been nursing a cold for two weeks
او دو هفته است که سرماخوردگی دارد.

3. she decided to embark on a career of nursing
تصمیم گرفت شغل پرستاری را پیش بگیرد.

4. In the nursing profession, women are in a / the majority.
[ترجمه ترگمان]در حرفه پرستاری، زنان در اکثریت هستند
[ترجمه گوگل]در حرفه پرستاری، زنان در اکثریت هستند

5. The course leads to a diploma in psychiatric nursing.
[ترجمه ترگمان]این دوره منجر به یک مدرک دیپلم روانی می شود
[ترجمه گوگل]این دوره منجر به دیپلم در پرستاری روانپزشکی می شود

6. Nursing is a vocation as well as a profession.
[ترجمه ترگمان]خانه سالمندان هم مثل شغل و حرفه است
[ترجمه گوگل]پرستاری حرفه ای و حرفه ای است

7. He died in a nursing home at the age of 8
[ترجمه ترگمان]او در سن هشت سالگی در یک آسایشگاه درگذشت
[ترجمه گوگل]او در سن 8 سالگی در یک خانه سالمندان فوت کرد

8. Nursing a demented person is an all-consuming task.
[ترجمه ترگمان]پرستاری یک فرد دیوانه کننده یک کار تمام وقت است
[ترجمه گوگل]پرستاری یک فرد ملایم، یک کار تمام عیار است

9. Nursing is hard work, but it can be very fulfilling.
[ترجمه ترگمان]پرستاری کار دشواری است، اما می تواند بسیار انجام شود
[ترجمه گوگل]پرستاری کار سختی است، اما میتواند بسیار مؤثر باشد

10. Young people and nursing mothers are exempted from charges.
[ترجمه ترگمان]جوانان و مادران شیرده از اتهامات معاف هستند
[ترجمه گوگل]جوانان و مادران پرستاری از اتهامات معاف هستند

11. The offer of a place on the nursing course is conditional on/upon my passing all three exams.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد یک مکان در دوره پرستاری، مشروط بر روی دادن هر سه آزمون من است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد یک محل در دوره پرستاری به شرطی که من تمام سه امتحان را گذرانده باشم

12. Nursing is an emotionally and physically demanding job.
[ترجمه ترگمان]پرستاری از نظر عاطفی و فیزیکی خواستار شغل است
[ترجمه گوگل]پرستاری یک کار عاطفی و جسمی است

13. Nursing was ill-paid and grindingly hard work.
[ترجمه ترگمان]خانه سالمندان سخت بود و سخت کار می کرد
[ترجمه گوگل]پرستاری بیمار بود و کار سختی داشت

14. Training for nursing was on strictly formal lines.
[ترجمه ترگمان]آموزش برای پرستاری در خطوط بسیار رسمی قرار داشت
[ترجمه گوگل]آموزش برای پرستاری در خطوط کاملا رسمی بود

پیشنهاد کاربران

پرستاری، پرستاری کردن

هفته پرستار

is relating to hospital

شیر خوردن نوزاد از مادر

*دایه ، مهد ، پرورشگاه ، پروراندن ، پرستاری کردن ، شیر خوردن ، آسایشگاه، باصرفه جویی یا دقت بکار بردن ، حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی در پی ( بیلیارد ) .

Put effort into nursing sb
به پرستاری کردن از کسی همت کردن/همت گماشتن

مراقبت کردن - پرستاری کردن

شیر دادن به نوزاد/ پرستاری کردن/ مراقبت کردن. . .

در سر پروراندن، بررسی کردن


کلمات دیگر: