کلمه جو
صفحه اصلی

peeve


معنی : کینه، غرض، کج خلق کردن، ازردن
معانی دیگر : (کسی را) کفری کردن، اوقات تلخ کردن، خشمگین کردن، فگار کردن، از کوره به در کردن، آزردگی، غیظ، دلخوری، رنجش، فگاری، (عامیانه)، غر­

انگلیسی به فارسی

کج خلق کردن، ازردن، کینه، غرض


تمیز کردن، کینه، غرض، کج خلق کردن، ازردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a cause of irritation or annoyance.
مترادف: annoyance, gripe, headache, nuisance, pain, vexation
مشابه: b�te noire, bother, grievance, hassle, irritant, thorn, tribulation

- Seeing people waste food was one of my mother's greatest peeves.
[ترجمه ترگمان] دیدن کسانی که غذا را هدر می دهند یکی از بزرگ ترین peeves مادر من بود
[ترجمه گوگل] دیدن مردم غذا خوردن یکی از بزرگترین مهره های مادر من بود
- This picky new rule was a peeve of everyone whom it affected.
[ترجمه ترگمان] این قانون picky a از هر کسی بود که تحت تاثیر قرار می گرفت
[ترجمه گوگل] این حکومت جدید شگفت انگیز از همه کسانی بود که تحت تاثیر آن قرار گرفتند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: peeves, peeving, peeved
• : تعریف: to annoy or irritate; vex.
مترادف: annoy, bother, bug, gripe, irk, irritate, miff, nettle, tee off, vex
مشابه: aggravate, discompose, exasperate, madden, pique, plague, rasp, rile, ruffle, try

- By the slight frown on his face, it was clear the decision had peeved him.
[ترجمه سارا] با اخم اندکی که روی صورتش بود، واضح بود که آن تصمیم او را آزرده است.
[ترجمه ترگمان] با اخمی که روی صورتش بود، واضح بود که تصمیمش را گرفته بود
[ترجمه گوگل] با کمی قدم زدن روی صورت او مشخص شد که تصمیم او را گرفته بود

• (slang) anger, madden; provoke, tease

مترادف و متضاد

کینه (اسم)
hatred, animosity, enmity, rancor, grudge, spite, vengeance, peeve

غرض (اسم)
gain, motive, partiality, purpose, intention, grudge, spite, prejudice, lucre, peeve, private interest

کج خلق کردن (فعل)
peeve

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

something strongly disliked


Synonyms: annoyance, bother, gripe, nuisance, pest, sore point, vexation


Antonyms: attraction, desire, like, love, want


bother, annoy


Synonyms: aggravate, anger, bug, bum, burn, disturb, drive up the wall, exasperate, gall, get, get one’s goat, hack, irk, irritate, miff, nettle, pique, provoke, put out, rile, roil, rub the wrong way, steam, T-off, vex


Antonyms: attract, charm, enchant, please


جملات نمونه

1. my pet peeve
مایه ی رنجش معمولی من

2. she is in a peeve over it
در آن مورد دلخور است.

3. He was peeved because we didn't ask him what he thought about the idea.
[ترجمه الهام امینی] او دلخور شد چون نظرش رو در مورد اون موضوع نپرسیدیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر این بود که از او سوال نکرده بود که راجع به این فکر چه فکری می کند
[ترجمه گوگل]او فریاد کشید: ما از او سوال نکردیم که او در مورد این ایده چه فکر کرد

4. It peeves me to be ordered out of my own house.
[ترجمه ترگمان]از من خواست که از خانه خودم بیرون بروم
[ترجمه گوگل]من از من خواسته ام که از من خواسته شود

5. Susan couldn't help feeling a little peeved.
[ترجمه ترگمان]سوزان به نظر نمی رسید کمی دلخور شده باشد
[ترجمه گوگل]سوزان نمیتواند کمی احساس درد کند

6. Maisie seemed peeved by this question.
[ترجمه ترگمان]از این سوال، می زی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]میسی به این سؤال فکر کرد

7. He looks very peeved about something.
[ترجمه ترگمان]دلخور به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد در مورد چیزی بسیار peeved

8. Birkett was looking distinctly peeved.
[ترجمه ترگمان]Birkett به وضوح به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]Birkett تمایلی به نظر می رسید

9. What peeved her most was his thoughtlessness.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به احتمال زیاد خودش بی فکری خودش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]چیزی که بیشتر او را فریب خورده بود بی فکری بود

10. Ed was rather peeved about how Martin had handled the situation.
[ترجمه ترگمان]اد از این که مارتین اوضاع را چگونه کنترل کرده بود دلخور شد
[ترجمه گوگل]اد در مورد اینکه چگونه مارتین وضعیت را مدیریت کرده بود، فریب خورده بود

11. As the bedroom door closed, Googol adopted a peeved expression and pretended great interest in a fingernail.
[ترجمه ترگمان]وقتی در اتاق خواب بسته شد، Googol از یک حالت عصبی به خود گرفته شد و وانمود کرد که علاقه عجیبی به ناخن دارد
[ترجمه گوگل]گوگل در حالی که درب اتاق خواب بسته شد، یک علامت peeved را تصویب کرد و علاقه زیادی به ناخن داشت

12. The movie leaves the impression that Prefontaine is peeved by the delay.
[ترجمه ترگمان]فیلم این احساس را در خود جای می دهد که Prefontaine از تاخیر ناشی می شود
[ترجمه گوگل]فیلم این تصور را نشان می دهد که Prefontaine توسط تأخیر در حال پاشیدن است

13. Of course Ed was really peeved about how Martinez handled the whole Harley business.
[ترجمه ترگمان]البته اد به نظر می رسید که اد به نظر می رسید که چطور مارتینز به کار هارلی رسیدگی می کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا Ed واقعا در مورد اینکه چگونه مارتینز تمام کسب و کار هارلی را مدیریت کرد، فریاد کشید

14. Murray is peeved that the club did not offer him a new contract.
[ترجمه ترگمان]\"موری peeved\" گفت که این باشگاه به او قرارداد جدیدی ارائه نکرده است
[ترجمه گوگل]موری می گوید که باشگاه او قرارداد جدیدی را ارائه نمی دهد

15. Mum's particular pet peeve is people leaving their dirty clothes lying on the floor.
[ترجمه ترگمان]حیوان خانگی مخصوص مامان، مردمی است که لباس های کثیف خود را روی زمین می گذارند
[ترجمه گوگل]حیوانات خاص حیوانات مادری مردم را ترک می کنند لباس های کثیف خود را بر روی زمین قرار می دهند

I was very peeved about not being invited.

از اینکه دعوت نشده بودم خیلی دلخور شدم.


She is in a peeve over it.

در آن مورد دلخور است.


my pet peeve

مایه‌ی رنجش معمولی من



کلمات دیگر: