1. lifeless bodies lay in the streets
اجساد بی جان در خیابان ها افتاده بودند.
2. a lifeless body
جسد بی جان
3. a piece of stone is lifeless
(یک تکه) سنگ بی جان است.
4. his stories are flat and lifeless
داستان های او کسل کننده و بی روح هستند.
5. it appears that mercury is lifeless
به نظر می رسد که در عطارد زندگی وجود ندارد.
6. He is lifeless that is faultless.
[ترجمه ترگمان]او بی جانش است، درست است
[ترجمه گوگل]او بیخوابی است که بی رحم است
7. Without health, life is not life, life is lifeless.
[ترجمه ترگمان]بدون سلامت، زندگی، زندگی نیست، زندگی بی جان است
[ترجمه گوگل]بدون سلامت زندگی زندگی نیست، زندگی بی روح است
8. She lay lifeless in the snow.
[ترجمه ترگمان]بی حرکت در برف افتاده بود
[ترجمه گوگل]او در برف بی حرکت بود
9. Their cold-blooded killers had then dragged their lifeless bodies upstairs to the bathroom.
[ترجمه ترگمان]قاتل خونسرد آن ها جسد بی جان آن ها را در طبقه بالا به دست شویی برده بود
[ترجمه گوگل]قاتلان خونخوار آنها سپس بدنهای بیحساب خود را در طبقه بالا به حمام کشیدند
10. Life is lifeless without health.
[ترجمه ترگمان]زندگی بدون سلامت به حیات خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]زندگی بدون سلامتی است
11. Her voice sounded wooden and lifeless as she struggled to control her feelings.
[ترجمه ترگمان]صدایش بی روح و بی روح به نظر می رسید و سعی می کرد احساساتش را کنترل کند
[ترجمه گوگل]صدای او چوبی و بی حوصله به نظر می رسید چون تلاش می کرد تا احساساتش را کنترل کند
12. The offices are still empty and lifeless.
[ترجمه ترگمان]ادارات هنوز خالی و بی روح هستند
[ترجمه گوگل]دفاتر هنوز خالی و بی روح هستند
13. Her hair was lifeless and uncombed.
[ترجمه ترگمان]موهایش بی روح و بی جان بود
[ترجمه گوگل]موهایش بی حوصله و بی رحم بود
14. Her hair looked limp and lifeless.
[ترجمه ترگمان]موهایش شل و بی جان به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]موهایش ملایم و بی حرکت بود
15. The acting was dull and rather lifeless.
[ترجمه ترگمان]رفتار او بی روح و بی روح بود
[ترجمه گوگل]این بازی کسل کننده و بی روح بود
16. His handshake was cold, and his eyes lifeless.
[ترجمه ترگمان]دست دادن سرد بود و چشمانش بی حرکت بود
[ترجمه گوگل]دست دادن او سرد بود و چشمانش بی مزه بود