کلمه جو
صفحه اصلی

medication


معنی : دارو، تداوی، تجویز دوا
معانی دیگر : دوا

انگلیسی به فارسی

تداوی، تجویز دوا، دارو


دارو، تداوی، تجویز دوا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a medicine.
مشابه: antidote, medicament, medicine, pharmaceutical

(2) تعریف: the giving of medicine.

• medicine, medicament, drug; medicinal treatment
medication is medicine that is used to cure an illness.

مترادف و متضاد

دارو (اسم)
remedy, cure, medicine, drug, medication

تداوی (اسم)
medication, therapy

تجویز دوا (اسم)
medication

substance that helps cure, alleviate, or prevent illness


Synonyms: anesthetic, antibiotic, antidote, antiseptic, antitoxin, balm, biologic, capsule, cure, dose, drug, elixir, injection, inoculation, liniment, lotion, medicament, ointment, pharmaceutical, pharmacon, physic, pill, potion, prescription, remedy, salve, sedative, serum, tablet, tincture, tonic, vaccination, vaccine


جملات نمونه

1. the medication is speedy and effective
این دارو زود عمل می کند و اثربخش است.

2. sensitive towards this medication
دارای حساسیت نسبت به این دارو

3. the patients fast and take effective medication
بیماران پرهیز می کنند و داروهای موثر می خورند.

4. The medication should ease the suffering.
[ترجمه O] دارو باید دردو رنج را تسکین دهد
[ترجمه ترگمان]دارو باید درد و رنج را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]دارو باید رنج را کاهش دهد

5. I'm not taking any medication. -Is that so?
[ترجمه ترگمان] من دارو مصرف نمی کنم واقعا؟
[ترجمه گوگل]من هیچ دارو مصرف نمی کنم آیا اینطور است؟

6. He is currently on/taking medication for his heart.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر برای قلب خود دارو مصرف می کند
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر برای مصرف قلب خود دارو مصرف می کند

7. She stopped the medication because of side effects.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عوارض جانبی، دارو را متوقف کرد
[ترجمه گوگل]او داروها را به دلیل عوارض جانبی متوقف کرد

8. He was epileptic and refused to take medication for his condition.
[ترجمه ترگمان]او بیمار بود و از گرفتن دارو برای شرایط خود خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او صرع بود و حاضر به مصرف دارو برای وضعیت او نبود

9. No medication works in isolation but is affected to a greater or lesser extent by many other factors.
[ترجمه ترگمان]هیچ دارویی به تنهایی کار نمی کند اما تحت تاثیر عوامل دیگری قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]هیچ دارویی در انزوا کار نمی کند، بلکه به علت بسیاری از عوامل دیگر به میزان بیشتر یا کمتر تحت تاثیر قرار می گیرد

10. Are u taking any medication regularly?
[ترجمه ترگمان]آیا شما مرتبا دارو مصرف می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به طور مرتب دارو مصرف می کنید؟

11. He's very sick. He needs medication.
[ترجمه alone] اوخیلی مریض است. او به داره احتیاج دارد
[ترجمه ترگمان]اون خیلی مریضه به دارو احتیاج داره
[ترجمه گوگل]او خیلی بیمار است او به دارو نیاز دارد

12. Many of the elderly are on medication.
[ترجمه Unique] بسیاری از سالمندان در حال معالجه هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مسن دارو مصرف می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از سالمندان دارو هستند

13. He's receiving medication for an irregular heartbeat.
[ترجمه ترگمان]او دارو را برای یک تپش قلب نامنظم دریافت می کند
[ترجمه گوگل]او دارو برای ضربان قلب نامنظم دریافت می کند

14. Are you currently taking any medication?
[ترجمه ترگمان]تو در حال حاضر دارو مصرف می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا در حال حاضر هر دارو مصرف میکنید؟

15. He depends on medication to stay alive.
[ترجمه ترگمان]او به دارو برای زنده ماندن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]او به دارو بستگی دارد تا زنده بماند

پیشنهاد کاربران

تجویز دارو

دارویی که دکتر تجویز کرده

the drugs that you take to treat or cure an illness

درمان

تداوی - دارو ها - درمان - تجویز دارو.

that you take to treat an illness

دارو ویا تجویز دارو

دارو

دارویی که دکتر تجویز میکند یا دارویی که تجویز شده، تجویز دارو

دارو درمانی

medication ( پزشکی )
واژه مصوب: تجویز دارو
تعریف: دستور به کار بردن دارو برای درمان|||متـ . مداوا


کلمات دیگر: