معنی : کبریت
matches
معنی : کبریت
انگلیسی به فارسی
مسابقات، کبریت
مترادف و متضاد
کبریت (اسم)
light, match, lighter, matches
جملات نمونه
1. a book of matches
بسته ی کبریت بغلی
2. a box of matches
یک قوطی کبریت
3. an arena for boxing matches
ورزشگاه مسابقات بکس
4. he made a clean sweep of the matches
او کلیه ی مسابقات را برد.
5. when the light bulb burned out, he grabbled for matches
وقتی که لامپ سوخت کورمال کورمال به جستجوی کبریت پرداخت.
پیشنهاد کاربران
کبریت
مسابقات
تطبیق دادن
مسابقات نبرد ها
A box of matches
یک جعبه کبریت
یک جعبه کبریت
مسابقه
Their matches are always exciting.
Their matches are always exciting.
نبردها، جنگ ها
همخوانی داشتن
مسابقات کبریت ها
کلمات دیگر: