1. nosy neighbors
همسایه هایی که می خواهند سراز کار آدم دربیاورند
2. nosy questions
پرسش های کنجکاوانه
3. Don't be so nosy! It's none of your business.
[ترجمه الهه] فضولی نکن به تو ربطی نداره
[ترجمه ترگمان]این قدر فضول نباش! به تو هیچ ربطی نداره
[ترجمه گوگل]خیلی ناله نیست! به تو هیچ ربطی ندارد
4. That old lady is very nosy, so nobody likes to talk to her.
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر خیلی فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او حرف بزند
[ترجمه گوگل]این بانوی پیر بسیار زشت است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او صحبت کند
5. She was complaining about her nosy parents.
[ترجمه ترگمان]او از پدر و مادر nosy شکایت می کرد
[ترجمه گوگل]او درباره والدین ناله اش شکایت کرد
6. Our next door neighbour is a real nosy parker. He always has to know everything about everybody on our street.
[ترجمه ترگمان]همسایه بغلی ما یک پارکر حسابی فضول است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه در خیابان ما بداند
[ترجمه گوگل]ما همسایه بعدی ما یک پارکر واقعی بینی است او همیشه باید همه چیز را در مورد همه ما در خیابان ما بداند
7. Don't be so nosy—it's none of your business.
[ترجمه ترگمان]انقدر فضول نباش به تو هیچ ربطی نداره
[ترجمه گوگل]نگران نباشید - هیچکدام از کسب و کار شما نیست
8. Being the nosy type, I thought I'd pick his brains.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که مغز او را انتخاب می کنم
[ترجمه گوگل]به عنوان نوعی نازک، فکر کردم که مغزم را انتخاب می کنم
9. Invent some reason to quieten old Nosy Salt.
[ترجمه ترگمان]یه دلیلی برای آرامش خودتو به \"نوزی واتسون\" نشون بده
[ترجمه گوگل]برخی از دلایل ایجاد اشتها را برای نوشیدن نمک به دست آورید
10. Not those nosy Klubocks, she thought, turning to see the back door fly open.
[ترجمه ترگمان]در حالی که برگشت تا در پشتی را باز کند فکر کرد: نه اون Klubocks فضول!
[ترجمه گوگل]او فکر کرد، آن دسته از کلوپس ها را نپوشانده، به عقب برگرداند تا درب عقب درب باز کند
11. Those who butt in because they are curious, nosy and feel entitled to the involvement they seek.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به این دلیل مورد حمله قرار می گیرند، به این دلیل که کنجکاو، فضول هستند و احساس می کنند آن ها به دنبال آن هستند که به دنبال آن هستند، احساس گناه می کنند
[ترجمه گوگل]کسانی که به خاطر این که در کنجکاو هستند، احساس تنهایی می کنند و احساس می کنند که به دنبال مشارکت هستند
12. He was also branded a nosy parker by some of his Abingdon neighbours.
[ترجمه ترگمان]او همچنین با برخی از همسایگان his او را فضول خواند
[ترجمه گوگل]او همچنین توسط برخی از همسایگان Abingdon خود را یک پارک زنی نامگذاری کرد
13. We don't need an extra nosy parker round here.
[ترجمه ترگمان]ما به این جا نیازی نداریم
[ترجمه گوگل]ما نیازی به یک پارکور نازک اضافی در اینجا نداریم
14. That was to stop him asking nosy questions, like how old you was.
[ترجمه ترگمان]این بود که متوقفش کنی، مثل اینکه چقدر پیر بودی
[ترجمه گوگل]این بود که او را متوقف کند و سؤال های ناله ای را بپرسد، مانند اینکه چه سالی بود
15. Melrose Gargoyles are nosy, but see as little as we do: only black stones with their skulls and crossbones.
[ترجمه ترگمان]Gargoyles Melrose هستند، اما تا آنجا که ما می بینیم کوچولو هستند: فقط سنگ های سیاه با جمجمه و استخوان های ضربدری
[ترجمه گوگل]Melrose Gargoyles ناراحت هستند، اما کمی به عنوان ما انجام می دهند: فقط سنگ های سیاه با جمجمه و crossbones خود