کلمه جو
صفحه اصلی

incorporator


معنی : ترکیب کننده، تشکیل دهنده، کارمند اتحادیه، یکی سازنده
معانی دیگر : (شخص) همبسته ساز، ضمیمه کننده، تلفیق کننده

انگلیسی به فارسی

کارمند اتحادیه، تشکیل دهنده، ترکیب کننده، یکی سازنده


سازنده، کارمند اتحادیه، تشکیل دهنده، ترکیب کننده، یکی سازنده


انگلیسی به انگلیسی

• member of a corporation; one who participates in the establishment of a legal corporation; one who joins, one who unites, one who combines

مترادف و متضاد

ترکیب کننده (اسم)
component, synthesizer, incorporator

تشکیل دهنده (اسم)
former, incorporator

کارمند اتحادیه (اسم)
incorporator

یکی سازنده (اسم)
incorporator


کلمات دیگر: