1. Cervical reintegration is a faster method whereby pressure is exerted on muscles in tension, thus causing them to relax.
[ترجمه ترگمان]ادغام مجدد گردن مانند روشی سریع تر است که در آن فشار بر روی ماهیچه ها در تنش اعمال می شود در نتیجه باعث می شود که آن ها آرام شوند
[ترجمه گوگل]ادغام مجدد دهانه رحم یک روش سریعتر است که فشار روی عضلات تحت تنش قرار می گیرد و باعث می شود آنها آرام شوند
2. Cervical reintegration relieved muscle tension, principally in the neck and back regions, but also locally around specific joints as indicated.
[ترجمه ترگمان]Cervical گردن بندی به طور منظم تنش ماهیچه را کاهش می دهد، عمدتا در گردن و مناطق عقب، اما همچنین در اطراف مفاصل خاص که نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]بازسازی گردن رحم تنش عضلانی را کاهش می دهد، عمدتا در ناحیه گردن و پشت، بلکه به صورت محلی در اطراف مفصل های خاص است
3. It is really reintegration to be technically accurate.
[ترجمه ترگمان]این واقعا استقرار مجدد است که از لحاظ فنی دقیق است
[ترجمه گوگل]این واقعا ادغام مجدد از لحاظ فنی دقیق است
4. To ensure costing calculation, variance reintegration and stock revaluation complying with SG policies and procedures.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از محاسبه هزینه، تلفیق مجدد واریانس و revaluation سهام منطبق با سیاست ها و رونده ای SG می باشد
[ترجمه گوگل]برای اطمینان از محاسبه هزینه، بازسازی واریانس و بازخرید سهام، مطابق با سیاست ها و روش های SG
5. There is a lot in that process of reintegration.
[ترجمه ترگمان]در این روند ادغام مجدد بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]در این پروسه ادغام مجدد بسیار زیاد است
6. A demobilisation and reintegration programme stopped at the end of last year as the money ran out and the agency involved was accused of corruption.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه مرخص شده و استقرار مجدد در پایان سال گذشته متوقف شد زیرا این پول در جریان بود و آژانس مذکور به فساد متهم شده بود
[ترجمه گوگل]در پایان سال گذشته، برنامه ریزی برای استقرار و استقرار مجدد مجلس، به پایان رسیده بود و پولی که در اختیار داشت، متهم به فساد بود
7. It was hard to assess the reintegration programme.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی برنامه ادغام مجدد دشوار بود
[ترجمه گوگل]سخت بود که برنامه ی ادغام مجدد را ارزیابی کنیم
8. The political changes of decolonization and national reintegration with China pose new challenges to the development of political education.
[ترجمه ترگمان]تغییرات سیاسی of و انسجام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی برای توسعه آموزش سیاسی به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]تغییرات سیاسی تقسیم بندی و ادغام مجدد ملی با چین چالش های جدیدی را برای توسعه آموزش سیاسی به وجود می آورد
9. Local Taleban are to be targeted with reintegration programmes, not bullets.
[ترجمه ترگمان]مدارس محلی باید با برنامه های استقرار مجدد، نه گلوله، هدف قرار گیرند
[ترجمه گوگل]محلی طالبان باید با برنامه های ادغام مجدد، نه گلوله ها هدف قرار گیرد
10. The reintegration of Iraq into the Education for All Monitoring Network will also be a priority.
[ترجمه ترگمان]استقرار مجدد عراق در بخش آموزش برای همه شبکه نظارت، یک اولویت محسوب می شود
[ترجمه گوگل]همگرایی مجدد عراق با شبکه نظارت بر آموزش برای همه نیز یک اولویت است
11. Return to Nature, reintegration boondocks became majority of the inevitable choice.
[ترجمه ترگمان]بازگشت به طبیعت، استقرار مجدد مجدد به اکثریت اجتناب ناپذیر تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بازگشت به طبیعت، reintegration boondocks تبدیل شد به اکثریت انتخاب اجتناب ناپذیر
12. Specifically the reintegration of our psychic awareness.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، ادغام مجدد آگاهی ذهنی ما
[ترجمه گوگل]به طور خاص، ادغام مجدد آگاهی روحی ما
13. But he said reintegration will not be easy and poses some tough questions.
[ترجمه ترگمان]اما او گفت که استقرار مجدد آن ها آسان نخواهد بود و برخی سوالات دشوار را مطرح خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اما او گفت که ادغام مجدد آسان نخواهد بود و برخی سوالاتی دشوار خواهد داشت
14. It also addressed the issue of the return and reintegration of refugees and displaced people.
[ترجمه ترگمان]این لایحه همچنین مساله بازگشت و استقرار مجدد پناهندگان و آوارگان را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه گوگل]همچنین مسئله بازگشت و ادغام مجدد پناهندگان و افراد آواره را مورد توجه قرار داد