1. AIDS victims often experience social ostracism and discrimination.
[ترجمه ترگمان]قربانیان ایدز اغلب تجربه اجتماعی و تبعیض اجتماعی را تجربه می کنند
[ترجمه گوگل]قربانیان ایدز اغلب محرومیت و تبعیض اجتماعی را تجربه می کنند
2. He failed, and there was talk of ostracism.
[ترجمه ترگمان]شکست خورد و صحبت از تبعید شد
[ترجمه گوگل]او شکست خورد، و بحث و جدال در مورد استبداد بود
3. He suffered years of ostracism.
[ترجمه ترگمان]سال ها تبعید شده بود
[ترجمه گوگل]او رنج بسیاری از سالها استعماری را تجربه کرد
4. Questioning the status quo carries the danger of ostracism, possibly persecution.
[ترجمه ترگمان]پرسش از وضعیت فعلی، خطر تبعید و احتمالا آزار و اذیت را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]پرسش از وضعیت موجود، خطر استبداد، احتمالا آزار و اذیت است
5. This ostracism is bizarre given that Mr Lobo won a reasonably free election in November.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه آقای لوبو در ماه نوامبر به طور منطقی انتخابات آزاد را به دست آورد، این تبعید عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]با توجه به این که آقای لوبو در ماه نوامبر انتخابات کاملا آزاد را به دست آورد، این اشتباه عجیب است
6. There is yet some good in public envy, whereas in private, there is none. For public envy, is as an ostracism, that eclipseth men, when they grow too great. And therefore it is a bridle also to great ones, to keep them within bounds.
[ترجمه ترگمان]با این حال در انظار عمومی حسادت عمومی وجود دارد، در حالی که در بخش خصوصی، هیچ چیزی وجود ندارد برای رشک عمومی، تبعید شدن به منزله تبعید شدن است که eclipseth مرد هنگام بزرگ شدن بیش از حد بزرگ می شوند و از این رو، آن یک افسار نیز برای افراد بزرگ است تا آن ها را در حدود مرزی نگه دارد
[ترجمه گوگل]هنوز حسادت عمومی وجود دارد، در حالی که در خصوصی، هیچ کدام وجود ندارد برای غم و اندوه عمومی، به عنوان یک استبداد است، که مردان را از بین می برد، وقتی بزرگ می شوند و به همین دلیل آن نیز یک عروسک به عروسک های بزرگ است تا آنها را درون محدوده نگه دارد
7. This displeasure can range from mild disapproval to outright ostracism.
[ترجمه ترگمان]این نارضایتی او را از عدم رضایت و نارضایتی خارج از تبعید معاف کرد
[ترجمه گوگل]این ناخوشایند می تواند از عدم رضایت خفیف تا استبداد آشکار باشد
8. But, though more students are taking and being recognized for their leader-ship roles, others still suffer ostracism and self-doubt.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با وجود اینکه دانش آموزان بیشتری در حال گرفتن و شناخته شدن برای نقش رهبر خود هستند، سایرین همچنان از تبعید و self رنج می برند
[ترجمه گوگل]اما، هرچند دانش آموزان بیشتر در حال دریافت و شناختن نقش های رهبرشان هستند، اما دیگران هنوز در معرض اتهام و شک و تردید هستند
9. Until I emigrated to America, my family and I endured progressive ostracism and discrimination.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که به آمریکا مهاجرت کردم، خانواده من و من دوران تبعید و تبعیض را تحمل کردم
[ترجمه گوگل]تا زمانی که من به امریکا مهاجرت کرد، من و خانواده ام طرد مترقی و تبعیض را تحمل کردند
10. For the first time in her life the import and horror of ostracism flashed upon her.
[ترجمه ترگمان]برای نخستین بار در زندگی اهمیت و وحشتی که تبعید شده بود بر او گذشت
[ترجمه گوگل]برای اولین بار در زندگی او واردات و وحشت از خودکشی بر روی او زد
11. Some African healers blame illness on witchcraft, which can lead to ostracism of those accused.
[ترجمه ترگمان]برخی طبیبان سنتی آفریقایی، بیماری را به جادوگری محکوم می کنند که می تواند منجر به تبعید افراد متهم شود
[ترجمه گوگل]برخی از بهبودی های آفریقایی، بیماری را به جادو سوق می دهند، که می تواند منجر به انحراف از متهمین شود