1. He had been behaving very meanly to his girlfriend.
[ترجمه ترگمان]او با دوست دخترش بسیار عادی رفتار کرده بود
[ترجمه گوگل]او رفتار بسیار دوستانه با دوست دخترش داشت
2. meanly avaricious and mercenary.
[ترجمه ترگمان]meanly و حریص و اجیر شده بود
[ترجمه گوگل]به طور متوسط مزدور و مزدور
3. He is meanly dressed.
[ترجمه ترگمان]لباس رسمی به تن دارد
[ترجمه گوگل]او معنی لباس دارد
4. But remind you recent failure due meanly your indecision.
[ترجمه ترگمان]اما یادت باشد که به علت عدم هوشیاری و دودلی تو، به این نتیجه رسیده ام
[ترجمه گوگل]اما شکست اخیر شما را به خاطر معذرتخواهی خود به یاد می آورند
5. Don't think too meanly of yourself.
[ترجمه ترگمان]فکر نکن که خودت هم ناراحت شده ای
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم بیش از حد از خودتان فکر کنید
6. " Good men ever interpret themselves too meanly,' said the physician.
[ترجمه ترگمان]پزشک گفت: \" مردان خوب هرگز خود را به طرز meanly تعبیر می کنند \"
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند: 'مردان خوب هرگز به طور معنایی تفسیر نمی کنند '
7. So the essay will meanly focuse on the concept of news tort, the counterplea of news tort and the application of News Tort counterplea .
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مقاله به صورت انتزاعی به مفهوم مسئولیت مدنی، the اخبار و کاربرد اخبار منتشر می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین مقاله به طور مفهومی بر مفهوم خبری اخبار، مقابله با نقض خبری اخبار و استفاده از مجله ضد خشونت تازه متمرکز خواهد شد
8. We shall nobly save or meanly lose the last, best hope of earth.
[ترجمه ترگمان]ما خود را به زحمت نجات خواهیم داد و در این صورت آخرین امید دنیا را از دست خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما آخرت، بهترین امید به زمین را نجات خواهیم داد
9. We shall nobly save meanly lose the last, best hope of earth.
[ترجمه ترگمان]ما در این مدت کوتاهی را نجات خواهیم داد و آخرین امید دنیا را از دست خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما به طرز شایسته ای صرفه جویی خواهیم کرد، آخر، بهترین امید به زمین
10. This new leader meanly threatens the deepest values of our society.
[ترجمه ترگمان]این رهبر جدید، the ارزش های جامعه ما را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]این رهبر جدید به طور متوسط عمیق ترین ارزش های جامعه ما را تهدید می کند
11. Her house meanly furnished, and she was not in such repute for her practice as before.
[ترجمه ترگمان]خانه او به طرز بدی مبله شده بود و او هم مانند سابق در این کار با آن شهرت نداشت
[ترجمه گوگل]خانه اش به طور معقول مبادله شده بود و او همچنان قبلا به عنوان مدرک تحصیلی اش شناخته نشده بود
12. Result: They were followed up 13 months meanly. All the vertebra planted bone were fixed and there's no spinal nerve reinjuried all the nerval function were cured.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: آن ها از ۱۳ ماه پیش به این موضوع پی برده بودند همه ستون فقرات درست شده و هیچ عصب مغزی نخاعی وجود ندارد که تمامی عملکرد nerval درمان شود
[ترجمه گوگل]نتیجه: آنها 13 ماه به طور متوسط دنباله دار شدند تمام استخوان استخوان رانده شده ثابت شد و هیچ عصبی ستون فقرات وجود نداشت و تمام اعصاب را درمان می کرد
13. They lived meanly and without ostentation.
[ترجمه ترگمان]آن دو به طرز meanly و بدون خودنمایی زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها زندگی می کردند و به طور معجزه آسایی زندگی می کردند
14. I lived with Kay in a huge house in London that had been meanly converted into ten flats.
[ترجمه ترگمان]من با او در یک خانه بزرگ در لندن زندگی کردم که به طرز meanly به ساعت ده شده بود
[ترجمه گوگل]من با کی در یک خانه بزرگ در لندن زندگی می کردم که به طور متوسط به ده آپارتمان تبدیل شده بود
15. He thought it was best to laugh at him rather than to hit him meanly.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد بهتر است به او بخندد تا اینکه به او برخورد کند
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که بهتر است به او خندیدن و نه به طور متوسط به او ضربه بزنید