کلمه جو
صفحه اصلی

out of


معنی : در خارج، بیرون از، بواسطه
معانی دیگر : 1- از درون (به برون)، از داخل 2- ورای، از آن سوی، ماورا، خارج از 3- (ساخته شده) از 4- به خاطر، به سبب، به علت، از روی 5- بی -، عاری از، تمام، 6- خراب، از کار افتاده، بی -، نا -

انگلیسی به فارسی

خارج از، بیرون از، در خارج، بواسطه


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: esp. of horses, descended from; born to.

(2) تعریف: as a result of.

- He gave it out of generosity.
[ترجمه زهرا] او آن را از روی بخشندگی داد
[ترجمه ترگمان] آن را از سخاوت بیرون کشید
[ترجمه گوگل] او آن را از سخاوتمندانه داد

• outside of; from the inside of; as a result of, because of; from; without

مترادف و متضاد

در خارج (قید)
out of

بیرون از (حرف اضافه)
out of, forth of

بواسطه (حرف اضافه)
from, by, through, for, thru, because of, out of

جملات نمونه

1. Better be out of the world than out of fashion.
[ترجمه ترگمان]بهتر از این بود که از دنیا بیایم بیرون
[ترجمه گوگل]بهتر از جهان بیرون بیایید

2. Falling out of lovers is the renewing of love.
[ترجمه مریم] مشاجره ی عاشقان تجدید عشق است
[ترجمه ترگمان]از عاشق شدن، تجدید عشق است
[ترجمه گوگل]افتادن از عاشقان تجدید عشق است

3. Always taking out of the meal-tub and never putting in, soon comes to the bottom.
[ترجمه ترگمان]همیشه از وان بیرون بروید و هرگز وارد نشوید، به زودی به پایین می آید
[ترجمه گوگل]همیشه از ظرف غذا بیرون می آید و هرگز داخل آن قرار نمی گیرد، به زودی به پایین می رسد

4. If you can't stand the heat get out of the kitchen.
[ترجمه ترگمان]اگر طاقت تحمل گرما را نداری از آشپزخانه بیرون بیا
[ترجمه گوگل]اگر نمیتوانید گرما را از آشپزخانه بیرون بیاورید

5. Success grows out of struggles to overcome difficulties.
[ترجمه ترگمان]موفقیت برای غلبه بر مشکلات بزرگ می شود
[ترجمه گوگل]موفقیت از مبارزه برای غلبه بر مشکلات ریشه دارد

6. You cannot make a silk purse out of a sow’s ear.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی یه کیسه ابریشمی از گوشت خوک درست کنی
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید یک کیف پول ابریشمی را از گوش شن

7. Don't halloo till you are out of the wood.
[ترجمه ترگمان]خبرم نکن تا از بیشه خارج شدی
[ترجمه گوگل]تا زمانی که بیرون از چوب نباشید، نشوید

8. Nothing comes out of the sack but what was in it.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز از کیسه بیرون نمی آمد، اما چیزی در آن بود
[ترجمه گوگل]هیچ چیز از کیسه بیرون نمی آید، اما آنچه در آن بود

9. A good maxim is never out of season.
[ترجمه ترگمان]یک ماکسیم خوب هرگز از فصل بیرون نمی رود
[ترجمه گوگل]حداکثر خوب هرگز از فصل نیست

10. Hunger fetches the wolf out of the woods.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی بود که گرگ را از جنگل بیرون می آورد
[ترجمه گوگل]گرسنگی گرگ را از جنگل می برد

11. The falling out of lovers is the renewing of love.
[ترجمه ترگمان]سقوط عشاق، تجدید تجدید عشق است
[ترجمه گوگل]افتادن از عاشقان تجدید عشق است

12. Habit is habit, and not to be flung out of the window by any man, but coaxed downstairs a step a time.
[ترجمه ترگمان]عادت عادت به عادت است، و هیچ مردی از پنجره به بیرون پرتاب نخواهد شد، اما سر تکان می دهد
[ترجمه گوگل]عادت عادت است و نمی شود از هر مردی از پنجره بیرون رانده شود، اما گام به گام در طبقه پایین قرار دارد

13. Out of debt, out of danger.
[ترجمه ترگمان]از خطر، خارج از خطر
[ترجمه گوگل]از بدهی خارج از خطر نیست

14. Don't whistle until you are out of the wood.
[ترجمه ترگمان]سوت نکش تا از جنگل بیرون بیایی
[ترجمه گوگل]تا زمانی که از چوب بیرون بیایید سوت نزنید

15. Never tell tales out of school.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت از مدرسه قصه ها تعریف نکن
[ترجمه گوگل]هرگز داستان را از مدرسه نپرسید

پیشنهاد کاربران

خارج شدن

به خاطرِ، بابتِ

out of love به خاطر عشق ، از روی عشق

FROM AMONG

دربین

فراتر از

از پی. از دنباله ی، از درونِ، توسطِ. . .

What something made from

1 - از روی، به خاطرِ
2 - خارج از

not have something anymore

تمام شدن
We were running Out of gas
بنزینمون داشت تموم می شد

بیش از

بیان یک مقدار از کل یا یک عدد کسری
مثال⬇
Two out of ten : دو تا از ده تا

زیاد خودتون رو اذیت نکنید چرا که یکی از معانی پر کاربرد و آسون این کلمه /از آن/ است برای مثال:
polypropylene is what we make plastic bottles and etc out of
پلی پروپیلن همان چیزیست که/ از آن/ بطری های پلاستیکی و . . . ساخته میشه!. . . . . . . . . . . به همین سادگی!!!!!!!


برخوردار نبودن

تهی از، خروج از

used as a function word to indicate direction or movement from within to the outside of ( ibid )

دور بودن

Outof درلهجه امریکن یک اصطلاح است. برای آشنایی وتوضیحات بیشتر حتمن به پیج مدرس نیتیو@speak_with_kiram مراجعه کنید

از میانِ. . .
Out of every book you had read. . . .

به معنای خارج شد


از
Out of these he composed the intelligible cosmos
which served him as a model when he also completed the senseperceptible
cosmos.

ten out of ten
ده از ده

بیرون از، سر جای خود قرار نداشتن

out of ice
ساخته شده از یخ

out of 48 lightning detected,
از 48 رعدوبرق شناسایی شده،
out of = از

ناشی از

از سر
از روی
به خاطر

دور از
out of son
دور از خورشید

از روی، به خاطر
I did it ou of fear
من اون کار را از روی ترس انجام دادم.

برای مثال :
three out of four
3/4
یعنی به صورت کسر می نویسیم و ترجمه می کنیم

از بین . . .
Out of presents , his favorite was from his older brother

Out of : because of
یعنی بخاطر اینکه . . . .


کلمات دیگر: