کلمه جو
صفحه اصلی

nosey


معنی : دارای شامه تیز
معانی دیگر : رجوع شود به: nosy، nosy دارای شامه تیز، فضول

انگلیسی به فارسی

( nosy ) دارای شامه تیز، فضول


گره خورده، فضول، دارای شامه تیز


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: nosier, nosiest
• : تعریف: variant of nosy.

مترادف و متضاد

دارای شامه تیز (صفت)
nosy, nosey

جملات نمونه

1. I've always found her unbearably nosey.
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به طرز غیرقابل تحملی پیدا کرده ام
[ترجمه گوگل]من همیشه غافلگیر شدم

2. That old lady is very nosey, so nobody likes to talk to her.
[ترجمه ترگمان]آن خانم پیر خیلی فضول است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او حرف بزند
[ترجمه گوگل]این بانوی پیر بسیار زشت است، بنابراین هیچ کس دوست ندارد با او صحبت کند

3. I caught that Nosey Parker reading my diary.
[ترجمه ترگمان] من اون Nosey رو گرفتم که دفتر خاطراتم رو خونده بود
[ترجمه گوگل]من دستگیر شدم که ناسپی پارکر خواندن دفتر خاطراتم

4. I know you think I'm incurably nosey.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تو فکر می کنی من به طرز incurably فضول هستم
[ترجمه گوگل]من می دانم شما فکر می کنید من ناراحت کننده ناخوشایند است

5. He clicked his fingers for Nosey to follow him, then rode northwards in the dusk.
[ترجمه ترگمان]او بشکن زد تا به دنبالش برود، سپس در تاریکی به سمت شمال حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او انگشتان دست خود را برای ناسسی به دنبال او می برد، سپس در غروب خورشید به سمت شمال رفت

6. I elbowed my way through the nosey parkers gossiping in the yard and ran home to tell Dad my good news.
[ترجمه ترگمان]به راه خود ادامه دادم و به دنبال خبره ای خوب خودم به خانه رفتم تا خبره ای خوب رو به بابا بگم
[ترجمه گوگل]من راهم را از طریق پارکورهای نازک شنیده در حیاط خلوت کردم و به خانه میرفتم تا خبر خوبی برای پدرم بگویم

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

8. Take Nosey and the spare horse, then wait for me at the crossroads.
[ترجمه ترگمان]یه فضول و اسب یدکی گیر بیار، پس توی چهار راه منتظر من باش
[ترجمه گوگل]نگاهی به اسب و اسب یدکی، سپس برای عبور از کنار من صبر کنید

9. They are likely to be fairly nosey - don't be put off by adverse comments!
[ترجمه ترگمان]آن ها به احتمال زیاد تحت تاثیر نظرات منفی قرار نمی گیرند!
[ترجمه گوگل]آنها احتمالا نسبتا ناراحت هستند - با نظرات نامناسب کنار گذاشته نشوند!

10. Stop being nosey. It's the bosses business.
[ترجمه ترگمان] اینقدر فضول نباش این کار bosses است
[ترجمه گوگل]توقف ناز بودن این کسب و کار کارفرمایان است

11. Mike is a nosey chap, he always wants to be in on everything.
[ترجمه ترگمان]مایک یک مرد فضول سر و صدا است و همیشه دوست دارد همه چیز را مرتب کند
[ترجمه گوگل]مایک یک فریاد زشت است، او همیشه می خواهد در همه چیز باشد

12. She is very nosey and is probably in the know.
[ترجمه ترگمان]او بسیار باهوش است و احتمالا در شهر است
[ترجمه گوگل]او بسیار ناز است و احتمالا در معرض است

13. I could, faith, Nosey Flynn said, snuffling. That was a rare bit of horseflesh .
[ترجمه ترگمان]هق هق کنان گفت: من می توانم ایمان داشته باشم این یک تکه گوشت اسب بسیار نادر بود
[ترجمه گوگل]من می توانستم، ایمان، Nosy Flynn گفت، snuffling این یک نکته کمی از اسب بود

14. I have always found her unbearably nosey.
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به طرز غیرقابل تحملی پیدا کرده ام
[ترجمه گوگل]من همیشه او را غافلگیر کردم

15. I don't want to be nosey, but what was the big argument about?
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم فضول باشم، اما بحث بزرگ در چه موردی بود؟
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم ناراحت باشم، اما بحث جدی در مورد آن چیست؟

پیشنهاد کاربران

عامیانه : فوضول


کلمات دیگر: