1. She started off being quite matey with everyone.
[ترجمه ترگمان]با همه اهل معاشرت بود
[ترجمه گوگل]او شروع به همکاری با همگان کرد
2. Don't get too matey with him he's a rogue.
[ترجمه ترگمان]با او رفیق نشو، او یک یاغی است
[ترجمه گوگل]با او همکاری نکنید او سرکش است
3. They've been very matey since they started working together.
[ترجمه ترگمان]از وقتی شروع به کار کردن با هم کار کردند خیلی رفیق بوده اند
[ترجمه گوگل]آنها از زمانی که با هم کار می کردند، بسیار متشکل شده اند
4. She's been very matey with the boss lately.
[ترجمه هستی] او اخیرا با رییس خیلی صمیمی شده
[ترجمه ترگمان]این اواخر خیلی با رئیس بازی کرده
[ترجمه گوگل]او اخیرا با رئیس بسیار متشکل شده است
5. He is not a matey deity who shines a flashlight into some dark corner of his recalcitrant universe on demand.
[ترجمه ترگمان]او یک خدای صمیمانه نیست که چراغ قوه را در گوشه تاریکی از دنیای سرکش خود بر سر تقاضا می درخشد
[ترجمه گوگل]او یک خدای مادری نیست که یک چراغ قوه را به سمت گوشه ای از تاریک گوشه جهان بازش می کشد
6. We'd better get started. He resolutely maintains a fixed, matey grin until you ask him something dodgy.
[ترجمه ترگمان]بهتره شروع کنیم با عزمی جزم یک نیشخند ثابت و دوستانه را ادامه می دهد، تا اینکه از او یک چیز خطرناک بپرسید
[ترجمه گوگل]بهتر است شروع کنیم او قاطعانه در حالی که فریاد می زد ثابت می کند، تا زمانی که چیزی از او نپرسید
7. Are you all right, matey?
[ترجمه ترگمان]رفیق، حالت خوب است؟
[ترجمه گوگل]آیا همه شما درست است، متی؟
8. She liked to show a matey interest in things, be one of the boys, prove she wasn't stuck-up and so on.
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت به چیزهایی علاقه مند باشد، یکی از بچه ها باشد، ثابت کند که گیر نکرده است
[ترجمه گوگل]او دوست داشت که علاقه مادری به چیزها را نشان دهد، یکی از پسران باشد، اثبات کند که او در حال نداشتن است و غیره
9. Well matey, you'd better write to Vicky then!
[ترجمه ترگمان]خوب، پس بهتر است برای ویکی نامه بنویسی!
[ترجمه گوگل]خوب ماتی، بهتره بنویسیم ویکی
10. I know that Matey here wants a maid of all work, and that the last two were highly unsatisfactory.
[ترجمه ترگمان]می دانم که matey در اینجا خدمتکار همه چیز را می خواهد، و این دو نفر آخری کاملا رضایت بخش بودند
[ترجمه گوگل]من می دانم که مادر در اینجا خواهان خدمتکار تمام کارهاست و دو مورد بسیار ناراضی بودند
11. Matey was not surprised by their news, was pleased by it, in fact.
[ترجمه ترگمان]matey از این خبر تعجبی نکرد و از این امر خشنود شد
[ترجمه گوگل]مادرش از اخبارشان شگفت زده شد، از آن لذت برد
12. It is not so easy to be all matey when you are being given the runaround.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به تیم runaround داده می شود، راحت بودن به این آسانی نیست
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما در حال مذاکره هستید، آسان نیست که همه همسرتان باشید
13. Frost had displayed his usual matey charm as the pair sipped orange juice on national TV.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این دو در تلویزیون ملی شیره پرتغال را می نوشیدند، بابا برفی جذابیت خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]Frost جذابیت معمول خود را به نمایش گذاشت، زیرا این جفت جفت آب نارنج را در تلویزیون ملی پخش کرد
14. The matey relation between the doctors and patients has active effect on preventing medical disputes.
[ترجمه ترگمان]رابطه صمیمانه بین پزشکان و بیماران، تاثیر فعالانه ای بر پیش گیری از مناقشات پزشکی دارد
[ترجمه گوگل]رابطه متقابل بین پزشکان و بیماران تاثیر مستقیمی بر جلوگیری از اختلافات پزشکی دارد