معنی : متفکر
reflecting
معنی : متفکر
انگلیسی به فارسی
منعکس کننده، متفکر
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] انعکاس
مترادف و متضاد
متفکر (صفت)
musing, mindful, thoughtful, pensive, large-minded, broody, thinking, contemplative, reflecting, cogitative
جملات نمونه
1. a reflecting surface
سطح بازتابگر
پیشنهاد کاربران
منعکس کننده
نمایانگر
انعکاس کننده
بازتاب کننده، بازتابنده، بازتابگر
یکی از معانی اون میشه فکر کردن با دقت در مورد موضوع خاصی با خودتون
Much of my private time was spent reflecting
Much of my private time was spent reflecting
نشان دهنده
کلمات دیگر: