کلمه جو
صفحه اصلی

indefatigable


معنی : خستگی نا پذیر، خستهنشدنی
معانی دیگر : از پادرنیامدنی، استوار، نستوه

انگلیسی به فارسی

خستگی ناپذیر، خسته نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: indefatigably (adv.), indefatigability (n.), indefatigableness (n.)
• : تعریف: not subject to fatigue; untiring.
متضاد: fatigable
مشابه: tireless

- The senator was an indefatigable campaigner and would be hard to beat.
[ترجمه ترگمان] سناتور یک مبارز خستگی ناپذیر بود و بسختی می توانست آن را شکست دهد
[ترجمه گوگل] سناتور یک مبارز مستحکم بود و سخت می توانست ضرب و شتم باشد

• inexhaustible, cannot be fatigued, tireless; persistent, industrious
people who are indefatigable never get tired of doing something; a formal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: fatigued, tired, weary


خستگی نا پذیر (صفت)
inexhaustible, indefatigable, tireless, weariless

خسته نشدنی (صفت)
indefatigable

untiring


Synonyms: active, assiduous, bound and determined, dead set on, determined, diligent, dogged, energetic, hell-bent, industrious, inexhaustible, ironclad, nose to grindstone, painstaking, patient, persevering, persistent, pertinacious, relentless, sedulous, steadfast, stop at nothing, strenuous, tireless, unfaltering, unflagging, unflinching, unremitting, unwavering, unwearied, unwearying, vigorous


جملات نمونه

1. His indefatigable spirit helped him to cope with his illness.
[ترجمه ترگمان]روحیه خستگی ناپذیر او به او کمک کرد تا با بیماریش کنار بیاید
[ترجمه گوگل]روح مستحکم او به او کمک کرد تا با بیماری او مقابله کند

2. Annie was an indefatigable campaigner for better community services.
[ترجمه ترگمان]انی یک مبارز خستگی ناپذیر برای خدمات اجتماعی بهتر بود
[ترجمه گوگل]آنی یک مبارز مستحکم برای خدمات بهتر جامعه بود

3. She was indefatigable in her search for the truth.
[ترجمه ترگمان]در جستجوی حقیقت، در جستجوی حقیقت بود
[ترجمه گوگل]او در جستجوی او برای حقیقت، مستحکم بود

4. But the indefatigable Swans, yellow labels flapping from their shoulder bags, would never dream of sitting anything out.
[ترجمه ترگمان]اما the که روی شانه their بودند هیچ وقت رویای نشستن نداشتند
[ترجمه گوگل]اما قوها غیر قابل تعویض، برچسب های زرد که از کیسه های شانه خود پاره می شوند، هرگز هیچ چیز را نشنیده اند

5. That kind of instinctive, indefatigable willingness to engage is a gift, Mr Caen, as unteachable as it is unbuyable.
[ترجمه ترگمان]این تمایل غریزی و خستگی ناپذیر برای شرکت دادن یک هدیه است، آقای کان، تا آنجا که unteachable است
[ترجمه گوگل]این نوع تمایل غریزی و بی قید و شرط برای دخالت دادن هدیه، آقای کان، به عنوان غیرقابل پذیرش است زیرا غیر قابل خرید است

6. In New York, the indefatigable Olmsted refused to give up the battle.
[ترجمه ترگمان]در نیویورک، Olmsted خستگی ناپذیر از تسلیم این جنگ سرباز زد
[ترجمه گوگل]در نیویورک، Olmsted مستحکم حاضر به رها کردن نبرد نیست

7. Virginia was an indefatigable walker, both in Sussex and London.
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا فردی خستگی ناپذیر بود که هر دو در ساسکس و لندن بودند
[ترجمه گوگل]ویرجینیا یک واکر بی پایان بود، هر دو در ساسکس و لندن

8. Indefatigable, playing the hard way, with his own set of rules to back him up.
[ترجمه ترگمان]indefatigable، بازی سختی را با قوانین خودش انجام می داد تا او را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]ناپایدار، بازی سخت راه، با مجموعه قوانین خود را به پشت او

9. Not surprisingly, the indefatigable Paul-Henri Spaak was in the forefront of these arguments for new departures.
[ترجمه ترگمان]به طور شگفت انگیزی، پل خستگی ناپذیر \"پال -\" در صف مقدم این استدلال ها برای سفره ای جدید قرار داشت
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که پاول هنری اسپاک، مدافع نامناسب، در خط مقدم این استدلال برای خروج های جدید بود

10. Neil - the indefatigable road hog, tireless adventurer, tired.
[ترجمه ترگمان]ان یل خستگی ناپذیر و خستگی ناپذیر و خسته و خسته، خسته و خسته
[ترجمه گوگل]نیل - جادوگر غیرقابل جابجایی، ماجراجوی خستگی ناپذیر، خسته

11. The indefatigable Baedeker produced his first guidebook to this country in 187
[ترجمه ترگمان]The خستگی ناپذیر اولین کتاب راهنمای خود را به این کشور در سال ۱۸۷ آورده بود
[ترجمه گوگل]Baedeker نامنظم اولین کتاب راهنمای خود را به این کشور در 187 تولید کرد

12. A modest and sincere man, his indefatigable hard work and innate sense of justice made him popular with his workforce.
[ترجمه ترگمان]یک مرد ساده و صادق، کار سخت کوشی و حس ذاتی عدالت، او را با نیروی کار خود محبوب کرد
[ترجمه گوگل]یک مرد متوسط ​​و صادق، کار سخت و طاقت فرسا و احساس عدالت ذاتی او را با نیروی کارش محبوب کرد

13. Meanwhile, the body is fluid, strong and apparently indefatigable.
[ترجمه ترگمان]در این میان، بدن سیال، قوی و ظاهرا خستگی ناپذیری است
[ترجمه گوگل]در ضمن، بدن مایع، قوی و ظاهرا غیر قابل تحمل است

14. The letters show Pelham to have been indefatigable and devoted to the parliamentary cause.
[ترجمه ترگمان]این نامه ها نشان می دهند که Pelham خستگی ناپذیر بوده و به نهضت پارلمانی اختصاص یافته است
[ترجمه گوگل]این نامه ها نشان می دهد پهلام از نظر فدراسیون مجبور به عقب نمانده است

پیشنهاد کاربران

مصمم


کلمات دیگر: