1. Too strict a regulatory system will stifle innovation.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم نظارتی بیش از حد بر نوآوری غلبه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]سیستم نظارتی بیش از حد شدید نوآوری را خفه می کند
2. The profession is policed by its own regulatory body.
[ترجمه ترگمان]این حرفه توسط هیات قانونگذاری خود اداره می شود
[ترجمه گوگل]این حرفه تحت نظارت خود قرار دارد
3. New drugs have been approved by the regulatory authority.
[ترجمه ترگمان]داروهای جدید توسط مرجع قانونی تایید شده اند
[ترجمه گوگل]مواد مخدر جدید توسط مقامات نظارتی تأیید شده است
4. There have been sixteen drug regulatory actions worldwide against triazolam since 1980 aimed at the manufacturer's recommended doses.
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۸۰ تا کنون شانزده اقدام تنظیمی در سراسر جهان علیه triazolam صورت گرفته است که هدف از آن کاهش دوز توصیه شده توسط سازنده است
[ترجمه گوگل]از سال 1980، اقدامات مقررات دارویی در سراسر جهان علیه تریاازولام انجام شده است که با دوز توصیه شده تولید کننده مطابقت دارد
5. S., where it has received certain regulatory approvals for the drug.
[ترجمه ترگمان]این در حالی است که این سازمان، مصوبات قانونی خاصی را برای این دارو دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]S, جایی که تاییدیه های قانونی خاصی برای این دارو دریافت کرده است
6. Wright said lobbying to keep red tape and regulatory cost to a minimum for local companies will be a priority.
[ترجمه ترگمان]رایت گفت که لابی کردن برای حفظ نوار قرمز و هزینه تنظیمی به حداقل برای شرکت های محلی یک اولویت محسوب می شود
[ترجمه گوگل]رایت گفت که لابیگری برای کم کردن هزینه و هزینه کم هزینه برای شرکتهای محلی، یک اولویت است
7. The legislative and regulatory framework applied to gas exploration is also included in the study.
[ترجمه ترگمان]چارچوب قانون گذاری و قانونگذاری بکار گرفته شده برای اکتشاف گاز نیز در این مطالعه گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]چارچوب قانونی و نظارتی برای اکتشاف گاز نیز در این مطالعه گنجانده شده است
8. Describes the regulatory system and considers how sponsors, directors, investors and advisers interact in funding, establishing and maintaining HITs.
[ترجمه ترگمان]تنظیم سیستم نظارتی و در نظر گرفتن این که چگونه حامیان، مدیران، سرمایه گذاران و مشاوران در سرمایه گذاری، ایجاد و حفظ hits تعامل دارند
[ترجمه گوگل]سیستم نظارتی را توصیف می کند و در نظر دارد که چگونه حامیان مالی، مدیران، سرمایه گذاران و مشاوران در تامین مالی، ایجاد و نگهداری HIT ها تعامل دارند
9. Roosevelt's New Deal programme was an exercise in regulatory government and led to a major growth in regulation by administrative agencies.
[ترجمه ترگمان]برنامه نیو دیل در روزولت یک ورزش در دولت تنظیمی بود و منجر به رشد عمده ای در مقررات توسط ادارات اجرایی شد
[ترجمه گوگل]برنامه جدید معامله روزولت تمرین در دولت مقرراتی بود و منجر به رشد چشمگیری در تنظیمات ادارات اداری شد
10. Insurers, financial institutions, regulatory agencies, libraries, museums and dealers in mechanical parts in a range of spheres.
[ترجمه ترگمان]Insurers، موسسات مالی، ادارات تنظیمی، کتابخانه ها، موزه ها و فروشندگان در بخش های مکانیکی در گستره وسیعی از حوزه ها
[ترجمه گوگل]بیمه گران، موسسات مالی، سازمان های نظارتی، کتابخانه ها، موزه ها و نمایندگی مجاز و فروش قطعات مکانیکی در حوزه های مختلف
11. Supporters of this kind of regulatory machismo held out hope that this agreement will revolutionize our efforts to control tobacco.
[ترجمه ترگمان]حامیان این نوع مقررات قانونی اظهار امیدواری کردند که این قرارداد در تلاش های ما برای کنترل تنباکو متحول خواهد شد
[ترجمه گوگل]حامیان این نوع از نظارت قانونی امیدوار بودند که این توافقنامه تلاش های ما را برای کنترل تنباکو تغییر دهد
12. Like most regulatory debates, this one involves a lot of arguments between accountants.
[ترجمه ترگمان]مانند اکثر مباحثات قانونی، این یکی بحث های زیادی را بین حسابداران مطرح می کند
[ترجمه گوگل]همانند اغلب بحث های قانونی، این یکی شامل بحث های زیادی بین حسابداران است
13. After regulatory scrutiny and several court challenges, the rescue package for Executive Life was approved in August 199
[ترجمه ترگمان]پس از بررسی های قانونی و چندین چالش دادگاهی، بسته نجات برای زندگی اجرایی در ماه اوت ۱۹۹ مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پس از بررسی دقیق نظارتی و چند چالش دادگاه، بسته نجات اجرایی زندگی در اوت 199 تایید شد
14. Second, non-compliance with regulatory rules may be a ground upon which the court will refuse to enforce a stipulation of confidence.
[ترجمه ترگمان]دوم، عدم انطباق با قوانین تنظیمی می تواند زمینی باشد که دادگاه از اجرای شرط اعتماد به نفس امتناع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دوم، عدم تطابق با قوانین نظارتی می تواند زمینه ای باشد که دادگاه از اجرای اطمینان اطمینان خودداری کند