liking

معنی : میل، تمایل، مهر، حساسیت، ذوق، شهوت و میل

معانی دیگر : دلبستگی، علاقه، پسند، خواست، دلخواه، خوشایند

انگلیسی به فارسی

میل، تمایل، ذوق، علاقه، حساسیت، شهوت ومیل، مهر

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: a feeling of preference, enjoyment, or fondness.
• مترادف: fondness, preference, taste, weakness
• متضاد: aversion, dislike, disliking, distaste
• مشابه: affinity, bent, inclination, love, partiality, penchant, proclivity

- a liking for chocolate

[ترجمه ترگمان] از شکلات خوشش می آمد،
[ترجمه گوگل] دوست داشتن برای شکلات

- a liking for her

[ترجمه ترگمان] از او خوشش می آمد،
[ترجمه گوگل] دوست داشتنی برای او

• (2) تعریف: approval or favor.
• مترادف: fancy, taste
• متضاد: aversion, distaste
• مشابه: desire, preference, satisfaction

- The decision was not to his liking.

[ترجمه ترگمان] این تصمیم به میل او نبود
[ترجمه گوگل] تصمیم به نفع او نبود

• affection, fondness; predilection, preference, partiality
if you have a liking for someone or something, you like them.
if something is to your liking, you like it.
if something is too big or too fast for your liking, you would prefer it to be smaller or slower.

مترادف و متضاد

میل (اسم)

stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)

hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

مهر (اسم)

affection, liking, love, seal, stamp, signet, cachet, impress, punch, sigil

حساسیت (اسم)

friction, liking, delicacy, allergy, sensitivity, sensibility, keenness, sensitometer

ذوق (اسم)

taste, verve, liking, penchant, relish, zeal, gusto, goo, vertu, virtu

شهوت و میل (اسم)

liking

fondness, taste

Synonyms: affection, affinity, appetite, appreciation, attachment, attraction, bent, bias, desire, devotion, fancy, favoritism, inclination, love, mind, palate, partiality, passion, penchant, pleasure, predilection, preference, proneness, propensity, relish, soft spot, stomach, sympathy, tendency, tooth, velleity, weakness, will

Antonyms: dislike, hate, hatred

جملات نمونه

1. not liking the first book, he tried a different one

چون کتاب اول را دوست نداشت یک کتاب دیگر را امتحان کرد.

2. he had a great liking for music

او به موسیقی علاقه ی زیاد داشت.

3. they chaffed me for not liking poetry

چون شعر دوست ندارم مرا مسخره کردند.

4. this is not to his liking

این مورد پسند او نیست.

5. Doing what you like is freedom. Liking what you do is happiness.

[ترجمه ترگمان]هر کاری که دوست دارید آزادی است دوست داشتن هر کاری که تو می کنی خوشحالی است
[ترجمه گوگل]انجام آنچه دوست داری آزادی است شادی و خوشبختی چیزی است که شما انجام می دهید

6. He had a liking for fast cars.

[ترجمه ترگمان]او به ماشین های خیلی سریع علاقه داشت
[ترجمه گوگل]او دوست داشتنی برای اتومبیل های سریع بود

7. I've always had a liking for the sea.

[ترجمه ترگمان]من همیشه به دریا علاقه داشتم
[ترجمه گوگل]من همیشه دوست داشتنی برای دریا بودم

8. She had a liking for good clothes.

[ترجمه ترگمان]او از لباس های خوب خوشش آمده بود
[ترجمه گوگل]او دوست داشتنی برای لباس های خوب بود

9. They have little liking for each other.

[ترجمه ترگمان]آن ها به یکدیگر علاقه چندانی ندارند
[ترجمه گوگل]آنها دوست ندارند برای یکدیگر

10. Life lies not in living but in liking.

[ترجمه ترگمان]زندگی نه تنها در زندگی بلکه به میل خود زندگی می کند
[ترجمه گوگل]زندگی نه در زندگی است، بلکه در دل خوشی دارد

11. She has a liking for fine wines.

[ترجمه ترگمان]از شرابه ای خوب خوشش می آید
[ترجمه گوگل]او دوست دارد برای شراب خوب است

12. Jim and Keith had a liking and respect for each other.

[ترجمه ترگمان]جیم و کیث به هم علاقه داشتند و به یکدیگر احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]جیم و کیت دوست داشتنی و احترام به یکدیگر بودند

13. I've developed a great liking for Japanese food.

[ترجمه ترگمان]من علاقه زیادی به غذاهای ژاپنی پیدا کردم
[ترجمه گوگل]من دوست داشتنی برای غذاهای ژاپنی را توسعه دادم

14. Mrs Jermyn took a great liking to him.

[ترجمه ترگمان]خانم جرمی به او علاقه مند شده بود
[ترجمه گوگل]خانم جرمین بسیار خوشی برای او بود

15. The agreement we have is to my liking.

[ترجمه ترگمان]توافقی که ما داریم مربوط به میل من است
[ترجمه گوگل]توافقی که ما داریم به نفع من است

He had a great liking for music.

او به موسیقی علاقه‌ی زیاد داشت.

This is not to his liking.

این مورد پسند او نیست.

پیشنهاد کاربران

علاقه، تمایل ، ذوق، شهوت و میل

کلمات دیگر: