کلمه جو
صفحه اصلی

regnant


معنی : حاکم، شایع، مسلط، حکمفرما، سلطنتی، سلطنت کننده
معانی دیگر : پادشاه یا ملکه ی در حال سلطنت، دارای سلطه، چیره

انگلیسی به فارسی

رمانتیک، حاکم، سلطنت کننده، حکمفرما، مسلط، شایع، سلطنتی


حاکم، سلطنت کننده، حکم فرما، مسلط، شایع


انگلیسی به انگلیسی

• reigning, ruling, governing

صفت ( adjective )
مشتقات: regnancy (n.)
(1) تعریف: holding the power of a ruler; ruling (usu. fol. the noun it modifies).
مشابه: sovereign

- a prince regnant
[ترجمه ترگمان] پرنس regnant
[ترجمه گوگل] شاهزاده رنجان

(2) تعریف: having great power or authority.

مترادف و متضاد

حاکم (صفت)
regnant

شایع (صفت)
incident, current, rife, prevalent, rampant, widespread, publicized, regnant

مسلط (صفت)
dominant, predominant, preponderant, regnant

حکمفرما (صفت)
dominant, predominant, rampant, regnant

سلطنتی (صفت)
regnant, royal, regnal

سلطنت کننده (صفت)
regnant

جملات نمونه

the regnant king

پادشاه کنونی


1. the regnant king
پادشاه کنونی

2. Finally, we should also see that Yuan Dynasty regnant by Mongolia race had a differential culture condition and this influenced producing and receiving of The Romance of Western Side deeply.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما همچنین باید شاهد باشیم که دودمان یوآن چین توسط مغولستان، دارای شرایط فرهنگی افتراقی بوده و این امر بر تولید و دریافت روابط عاشقانه طرف غرب تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]سرانجام، باید ببینیم که سلسله یوان توسط نژاد مغولستان شرایط فرهنگی متفاوتی داشت و این امر عمیقا تحت تأثیر تولید و پذیرش عاشقانه غربی قرار گرفت

3. Reflect truly " flying person " of regnant the world, still be the area that Jordan creates in Chicago him environs exceed 3000 to make the same score rice exceed luxurious residence.
[ترجمه ترگمان]بازتاب واقعا \"فرد در حال پرواز\" از سراسر جهان، هنوز همان منطقه ای است که آردن در شیکاگو ایجاد می کند و بیش از ۳۰۰۰ پوند برای رسیدن به همان مقدار برنج از محل اقامت مجلل آن، از ۳۰۰۰ دلار فراتر می رود
[ترجمه گوگل]بازتاب واقعا 'پرواز' از جهان عجیب و غریب، هنوز هم منطقه که اردن ایجاد در شیکاگو او را در اطراف بیش از 3000 برای برنج همان امتیاز بیش از محل اقامت لوکس است

4. Zhu Jun counterpoises in the regnant style of 9 cities and speech, see one spot.
[ترجمه ترگمان]ژو جون در سبک regnant ۹ شهر و سخنرانی یک نقطه دید
[ترجمه گوگل]ژو ژوئن در سبک رناته 9 شهر و سخنرانی، در یک نقطه مشاهده می شود

5. Of statistic " regnant " regard a kind of morality as the system, having rich connotation and unique position and function.
[ترجمه ترگمان]Of \"regnant\" نوعی اخلاق را به عنوان سیستم تلقی می کنند، که معنی غنی و موقعیت و کارکرد منحصر به فرد دارند
[ترجمه گوگل]از عادت 'رجز'، نوعی اخلاق را به عنوان سیستم در نظر میگیرد، دارای مفهوم غنی و موقعیت و عملکرد منحصر به فرد است

6. Feudal ruler to safeguard oneself regnant, all along is strive is most person fasten on land, make its defend devoir to the ground is produced and live each.
[ترجمه ترگمان]برای محافظت از خود، همه تلاش می کنند که در تمام طول تلاش خود را به زمین مقید کنند، و از devoir به زمین دفاع کنند و هر کدام زنده بمانند
[ترجمه گوگل]حاکم فئودال برای حفاظت از خود رجزایانه، در تمام طول تلاش است که بیشترین فرد در زمین است، دفاع از خود را به زمین تولید و زندگی می کنند هر یک

7. Is cerebral thrombus regnant cure plan?
[ترجمه ترگمان]نقشه درمانی مغز thrombus مغزی - ه؟
[ترجمه گوگل]آیا طرح درمان ترومبوز مغزی است؟

8. This kind of regnant force also is in with Microsoft fitly actually the force of operating system domain almost just the same.
[ترجمه ترگمان]این نوع نیروی regnant نیز در حقیقت با مایکروسافت وجود دارد، در حقیقت نیروی سیستم عملیاتی تقریبا به همین شکل است
[ترجمه گوگل]این نوع نیروی رجنت نیز در واقع با مایکروسافت در واقع نیروی دامنه سیستم عامل تقریبا یکسان است

9. Sui Dai is one of regnant and brief unified reigns on the history.
[ترجمه ترگمان]سویی دای یکی از دوره های کوتاه و متحد تاریخ در تاریخ است
[ترجمه گوگل]سوئی دای یکی از رژیم های رایج و کوتاه مدت در تاریخ است

10. Nevertheless, since an enterprise has the regnant place on the market, this regnant position after all should bring some kind of redound for its partner.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، از آنجایی که یک شرکت دارای جایگاه regnant در بازار است، این موقعیت regnant بعد از همه باید نوعی از redound را برای شریک خود به ارمغان بیاورد
[ترجمه گوگل]با این وجود، از آنجا که یک شرکت دارای جایگاه مهمی در بازار است، این موقعیت ریاکاری پس از همه باید به نوعی برای طرفدارانش تغییر کند

11. So, thought of Chinese traditional economy, basically be to point to regnant China the thought of long feudal and lineal economy 2000.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به اقتصاد سنتی چین فکر کنید، اساسا باید به regnant چین در اقتصاد feudal طولانی و lineal ۲۰۰۰ اشاره کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین، فکر اقتصاد چینی سنتی، اساسا باید به چین رجزخوانی فکر اقتصاد فئودالی طولانی و خطی 2000 شود

12. So it is not only very necessary but also urgent to research and considerate the Party's regnant compentency.
[ترجمه ترگمان]بنابراین نه تنها بسیار ضروری است بلکه برای تحقیق و توجه به regnant compentency حزب نیز ضروری است
[ترجمه گوگل]بنابراین، نه تنها بسیار ضروری است، بلکه ضروری است که تحقیقات و تعهدات حزبی را نیز مورد توجه قرار دهیم

13. Yesterday, it is under a variety of pressure, li Jianxi announces resignation formally, those who end its to be as long as in SamSung 21 years is regnant .
[ترجمه ترگمان]دیروز، لشکر اسلام تحت فشار زیادی قرار دارد که به طور رسمی استعفای خود را اعلام می کند
[ترجمه گوگل]دیروز، تحت فشارهای مختلف است، لی جیانگسی، رسما استعفا را اعلام می کند، کسانی که پایان آن را تا زمانی که در SamSung 21 سال رمانتیک است

14. According to the investigation that CNNIC makes, what at present home market is based on regnant position still is to introduce game.
[ترجمه ترگمان]با توجه به تحقیقی که CNNIC می سازد، آنچه که در حال حاضر بازار داخلی بر پایه جایگاه regnant است هنوز هم برای معرفی بازی است
[ترجمه گوگل]با توجه به تحقیقاتی که CNNIC انجام می دهد، آنچه در بازار داخلی در حال حاضر بر پایه رژیم است، هنوز معرفی بازی است


کلمات دیگر: