کلمه جو
صفحه اصلی

refill


معنی : تعویض، یدکی، دوباره پر کردن
معانی دیگر : پرکن، تعوی­

انگلیسی به فارسی

یدکی، تعویض، دوباره پر کردن


دوباره پر کردن، تعویض، یدکی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: refills, refilling, refilled
• : تعریف: to fill again.
مشابه: replenish
اسم ( noun )
• : تعریف: that which or the amount which replaces or refills.

- a refill of ink for a pen
[ترجمه ح.ک] یک مخزن جوهر یدکی برای قلم
[ترجمه ترگمان] یک قلم پر از جوهر برای قلم
[ترجمه گوگل] پر کردن جوهر برای قلم
- a refill of gas
[ترجمه ترگمان] پر کردن گاز
[ترجمه گوگل] دوباره پر کردن گاز

• something which serves to replenish a depleted supply (such as an ink refill for a pen)
replenish a depleted supply, fill again
if you refill something, you fill it again after it has been emptied.

مترادف و متضاد

تعویض (اسم)
adjournment, substitute, replacement, exchange, substitution, switch, shift, turnover, quid pro quo, refill, substituend, substituent, switchover

یدکی (اسم)
stock, reserve, refill

دوباره پر کردن (فعل)
refill, replenish

جملات نمونه

1. a refill for a ball point pen
فشنگ جوهر برای (قلم) خودکار

2. Drink up, then I'll refill your glass.
[ترجمه ترگمان]بخور، پس glass رو پر می کنم
[ترجمه گوگل]بنوشید، سپس شیشه شما را دوباره پر می کنم

3. Can I get a refill, please?
[ترجمه ترگمان]میشه دوباره پرش کنم، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم دوباره پر کنید، لطفا؟

4. He emptied his glass and asked for a refill.
[ترجمه ح.ک] لیوانش را خورد و مجدد خواست
[ترجمه ترگمان]لیوانش را خالی کرد و از نو پرش کرد
[ترجمه گوگل]او شیشه اش را خالی کرد و از پر کردن مجدد خواست

5. Max held out his cup for a refill.
[ترجمه ترگمان]مکس فنجانش را برای پرش دراز کرد
[ترجمه گوگل]مکس فنجان خود را برای پر کردن مجدد آماده کرد

6. How about a refill?
[ترجمه ترگمان]پرش کردن چطوره؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد دوباره پر کردن

7. Refill packs are cheaper and lighter.
[ترجمه ترگمان]بسته های Refill ارزان تر و سبک تر هستند
[ترجمه گوگل]بسته بندی دوباره پر کردن ارزان تر و سبک تر است

8. He motioned to the barman to refill their glasses.
[ترجمه ترگمان]به متصدی بار اشاره کرد که عینکش را پر کند
[ترجمه گوگل]او به برمن رفت تا عینک خود را پر کند

9. We include a refill with every ballpointed pen we sell.
[ترجمه ترگمان]ما شامل یک پر کردن با هر قلم ballpointed که می فروشیم
[ترجمه گوگل]ما شامل یک پر کردن با هر قلم balleled که ما می فروشیم

10. The bottle must be rinsed out before you refill it.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پرش کنی بطری باید شسته شده باشه
[ترجمه گوگل]بطری باید قبل از پر کردن آن بشویید

11. Stunned, he watched Litchfield refill the glass, then calmly raise his own.
[ترجمه ترگمان]حیرت زده تماشا کرد که لیوان را پر می کند، بعد با آرامش خودش را بلند می کند
[ترجمه گوگل]او را متزلزل می کند، او را تماشا می کند لیچ فیلدز شیشه را دوباره پر می کند، سپس به آرامی خود را بالا می برد

12. The Colonel gestured to me: I was to refill the glasses.
[ترجمه ترگمان]سرهنگ به من اشاره کرد: می خواستم عینک را پر کنم
[ترجمه گوگل]سرهنگ به من اشاره کرد که عینک ها را پر کرد

13. Richard gets a second refill on his coffee.
[ترجمه ترگمان]ریچارد دوباره قهوه خود را دوباره پر کرد
[ترجمه گوگل]ریچارد دوباره قهوه را دوباره پر می کند

14. Watching him refill her glass, she noticed he had unusually long fingernails for a man.
[ترجمه ترگمان]به او نگاه می کرد که لیوانش را پر می کند، متوجه شد که ناخن های بلند و غیرعادی برای یک مرد دارد
[ترجمه گوگل]او در حال تماشای شیشه اش را دوباره پر کرد و متوجه شد که او برای یک مرد ناخوشایند خیلی طولانی دارد

15. I refill her teacup once, twice.
[ترجمه ترگمان]دوباره فنجان چایش را پر می کنم
[ترجمه گوگل]یک بار، دوبار او را دوباره پر کنید

a refill for a ball point pen

فشنگ جوهر برای (قلم) خودکار


پیشنهاد کاربران

تجدید نسخه

سر ریز

تجدید
بارگذاری مجدد ( کریپتوکارنسی )

? Do you want a refill
لیوان رو پر کنم؟ _ بازم واست بریزم؟


کلمات دیگر: