1. her indecision caused her to miss the train
دودلی او موجب شد که ترن را از دست بدهد.
2. A moment's indecision when you've got the ball and you could lose the game.
[ترجمه ترگمان]یک لحظه تردید و دودلی وقتی که تو گوی را داری و می توانی بازی را از دست بدهی
[ترجمه گوگل]وقتی تصمیم گرفتهاید توپ را از دست می دهید، شما می توانید بازی را از دست بدهید
3. Any change in plan would be construed as indecision.
[ترجمه ترگمان]هر تغییری در برنامه به عنوان تردید تعبیر می شود
[ترجمه گوگل]هر گونه تغییر در طرح، به عنوان غیرقابل تصور محسوب می شود
4. Their indecision has been replaced by confidence and steely determination.
[ترجمه ترگمان]تزلزل آن ها با اطمینان و اراده محکم جایگزین شده است
[ترجمه گوگل]خودداری از تصمیم گیری آنها با اعتماد به نفس و عزت نفس جایگزین شده است
5. After a moment's indecision, he said yes.
[ترجمه ترگمان]پس از لحظه ای تردید گفت: بله
[ترجمه گوگل]پس از یک تصمیم ناگهانی، او گفت: بله
6. There is a great deal of indecision about/over how to tackle the problem.
[ترجمه ترگمان]در مورد چگونگی رفع این مشکل تردید بسیار زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در مورد چگونگی مقابله با این مشکل، مسئله بسیار زیادی حل نشده است
7. He halted before the door in indecision.
[ترجمه ترگمان]در مقابل در ایستاد و مردد ماند
[ترجمه گوگل]او پیش از این در غفلت در خانه توقف کرد
8. His indecision caused him to lose the chance of a new challenging job.
[ترجمه ترگمان]دودلی او باعث شد که او شانس یک کار چالش برانگیز جدید را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]ناخوشایند او موجب شکستن شغل جدید و چالشی شد
9. There were weeks of indecision about who would go and when.
[ترجمه ترگمان]چند هفته دودل بود که چه کسی می توانست برود و چه وقت
[ترجمه گوگل]هفته هایی ناخوشایند در مورد اینکه چه زمانی و چه زمانی می تواند اتفاق بیافتد وجود داشته است
10. After months of indecision, the government gave the plan the go-ahead on Monday.
[ترجمه ترگمان]پس از ماه ها بلاتکلیفی، دولت برنامه پیش رو را روز دوشنبه اعلام کرد
[ترجمه گوگل]پس از ماه ها ناسازگاری، دولت روز دوشنبه این طرح را انجام داد
11. I study the amber until the waves of indecision and conflict about leaving Joe and the house recede.
[ترجمه ترگمان]من کهربایی را که در حال ترک کردن جو و مشاجره درباره ترک کردن جو و خانه از بین می رود مطالعه می کنم
[ترجمه گوگل]من به رنگ آمبری مطالعه میکنم تا امواج بی توجهی و اختلاف در مورد خروج از جو و خانه از بین برود
12. For some months, Joan moved in some indecision between her home and Richard's.
[ترجمه ترگمان]برای چند ماه، جون با دودلی بین خانه و ریچارد رفت
[ترجمه گوگل]برای چند ماه، جوآن در بین برخی از تصمیماتش بین خانه اش و ریچارد حرکت کرد
13. He has been plagued by indecision and poor handling of his clock time.
[ترجمه ترگمان]شک و تردید و کنترل ضعیف زمان ساعت او را به ستوه آورده است
[ترجمه گوگل]او توسط بی رحم و دست کم از زمان ساعت او دچار اشتباه شده است
14. The first reaction is incomprehension, the second indecision.
[ترجمه ترگمان]اولین واکنش عدم درک و تردید دوم است
[ترجمه گوگل]اولین واکنش، عدم شناخت، عدم تصمیم گیری دوم است