کلمه جو
صفحه اصلی

redundance


معنی : فراوانی، اطناب، افزونگی، حشو
معانی دیگر : زیادی، حشووزوائد، سخن زائد

انگلیسی به انگلیسی

• over abundance, superfluity; repetition; state of being unemployed

مترادف و متضاد

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

اطناب (اسم)
redundancy, windiness, verbiage, meiosis, prolixity, redundance, nimiety

افزونگی (اسم)
redundancy, redundance

حشو (اسم)
redundancy, redundant, redundance

جملات نمونه

1. It uses online dual backup or multiserver redundance plan in all nodes, which meets realtime demand and process protected by hardware switching.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار از برنامه پشتیبانی دوگانه یا برنامه redundance در همه گره ها استفاده می کند، که تقاضای realtime و فرآیند حفاظت از راه گزینی سخت افزاری را برآورده می کند
[ترجمه گوگل]این برنامه از نسخه پشتیبان دوطرفه یا چندگانه چندرسانه ای در تمام گره ها استفاده می کند که با تقاضای واقعی و فرآیند محافظت شده توسط سوئیچینگ سختافزاری همراه است

2. Abundance doesn't mean redundance. hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه ترگمان]Abundance به این معنی نیست که آن وقت آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنی بار اضافی نیست شکار یک کتاب عمیق در محوطه را پیدا کرد

3. Abundance doesn't mean redundance. The hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه ترگمان]Abundance به این معنی نیست که آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنی بار اضافی نیست شکار یک کتاب عمیق در میدان را پیدا کرد

4. In designing the control system, the hardware redundance and the software tolerance technology are adopted.
[ترجمه ترگمان]در طراحی سیستم کنترل، the سخت افزار و تکنولوژی تحمل نرم افزار اتخاذ می شوند
[ترجمه گوگل]در طراحی سیستم کنترل، بیش از حد سخت افزاری و تکنولوژی تحمل نرم افزاری اتخاذ می شوند

5. Abundance does not mean redundance. The hound found a profound book on the roundabout.
[ترجمه ترگمان] Abundance \"اصلا معنی\" redundance \"رو نمیده\" آن تازی کتاب عمیقی را روی ریسمان پیدا کرد
[ترجمه گوگل]فراوانی به معنی بار اضافی نیست شکار یک کتاب عمیق در میدان را پیدا کرد

6. This algorithm eliminates efficiently the spatial and temporal redundance of the information sending to data sink, and save the energy of the network.
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم به طور موثر داده های فضایی و موقتی اطلاعات ارسال به سینک داده را از بین می برد و انرژی شبکه را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]این الگوریتم به طور موثر حذف فضایی و زمانی از ارسال اطلاعات به داده ها را حذف می کند و انرژی شبکه را ذخیره می کند

7. It can reduce data redundance and improve data access efficiency.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند redundance داده را کاهش داده و کارایی دسترسی داده را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]این می تواند بروز داده ها را کاهش داده و بهبود کارایی دسترسی به داده ها را بهبود بخشد

8. Effective encoding technologies to obliterate redundance and retain the image quality are the focus of research.
[ترجمه ترگمان]فن آوری های کدگذاری موثر برای نابود کردن redundance و حفظ کیفیت تصویر کانون تحقیقات هستند
[ترجمه گوگل]فن آوری های رمزگذاری موثر برای از بین بردن انحراف و حفظ کیفیت تصویر، تمرکز پژوهش هستند

9. A new kind of parallel simulation platform with redundance actuation has been put forward.
[ترجمه ترگمان]نوع جدیدی از پلت فرم شبیه سازی موازی با تحریک redundance به جلو گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]یک نوع جدید از پلت فرم شبیه سازی موازی با اعمال خلع سلاح مطرح شده است

10. Redundance and compensation of grazed grassland communities is the outcome of co evolution between plants and the environment, as well as plants and animals[Sentence dictionary], during their functional maximisation.
[ترجمه ترگمان]Redundance و جبران of grazed، نتیجه تکامل مشترک بین گیاهان و محیط زیست و نیز گیاهان و حیوانات [ فرهنگ لغت جمله ]، در طول بیشینه کردن عملکردی آن ها است
[ترجمه گوگل]اضافه بار و جبران جوامع چمنزارهای گندم حاصل نتیجه تکامل همکاری بین گیاهان و محیط زیست، و همچنین گیاهان و حیوانات [Dictionary dictionary]، در طول حداکثر رساندن عملکرد آنها است

11. Study of model checking strategy can eliminate the redundance configurations which exist in the model design and help to improve quality of the design of mobile system.
[ترجمه ترگمان]مطالعه استراتژی بررسی مدلی می تواند پیکر بندی های redundance موجود در طراحی مدل و کمک به بهبود کیفیت طراحی سیستم تلفن همراه را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]بررسی استراتژی چک کردن مدل می تواند تنظیمات redundancy که در طراحی مدل وجود دارد را از بین ببرد و به بهبود کیفیت طراحی سیستم تلفن همراه کمک کند

12. All the protocols such as IPSTB, HSRP and VRRP provide the function of redundance for static route, but they don t provide load balance well.
[ترجمه ترگمان]تمام پروتکل ها نظیر IPSTB، HSRP و VRRP تابع of را برای مسیر ایستا فراهم می کنند، اما تعادل بار را به خوبی فراهم نمی کنند
[ترجمه گوگل]تمام پروتکل هایی مانند IPSTB، HSRP و VRRP عملکرد بارگذاری را برای مسیر استاتیک ارائه می دهند، اما توازن بار را به خوبی انجام نمی دهند

13. Second, we estimate the angular velocity error making use of accelerometer's redundance information. "
[ترجمه ترگمان]دوم، ما خطای شتاب زاویه ای استفاده از اطلاعات redundance شتاب سنج را تخمین می زنیم \"
[ترجمه گوگل]دوم، ما خطای سرعت زاویه ای را با استفاده از اطلاعات بیش از حد شتاب سنج اندازه گیری می کنیم '


کلمات دیگر: