1. in our office men outnumber women
در اداره ی ما تعداد مردها از زن ها بیشتر است.
2. in south africa blacks outnumber whites
در افریقای جنوبی شمار سیاهان از سفیدان بیشتر است.
3. Their failures vastly outnumber their successes.
[ترجمه ترگمان]شکست های آن ها بسیار بیشتر از موفقیت آن ها است
[ترجمه گوگل]شکست های آنها به میزان قابل توجهی از موفقیت هایشان بیشتر است
4. Flats outnumber houses in this area.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از خانه های این منطقه هست
[ترجمه گوگل]آپارتمان ها در این منطقه بیشتر از خانه هاست
5. A new pet census showed that cats now outnumber dogs by a whisker .
[ترجمه ترگمان]در سرشماری سال ۲۰۰۰، جمعیت این گربه ها تعداد سگ ها از سگ ها فزونی گرفت
[ترجمه گوگل]یک سرشماری جدید حیوان خانگی نشان داد که گربه ها اکنون بیش از تعداد سگ ها توسط یک سیب است
6. Men in prison vastly outnumber women.
[ترجمه ترگمان]مردان در زندان خیلی از زن ها حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]مردان در زندان از زنان بیشتر است
7. In nursing, women still outnumber men by four to one.
[ترجمه ترگمان]در پرستاری، زنان هنوز چهار تا مرد هستند
[ترجمه گوگل]در پرستاری زنان هنوز بیش از چهار برابر مردان هستند
8. In our office, the women outnumber the men 3 to
[ترجمه ترگمان]در دفتر ما، تعداد زنان از مردان ۳ برابر است
[ترجمه گوگل]در دفتر ما زنان بیش از مردان 3 تا
9. Payments by cheque easily outnumber cash transactions.
[ترجمه ترگمان]پرداخت با چک کردن به راحتی از تراکنش های نقدی است
[ترجمه گوگل]پرداخت توسط چک به راحتی بیشتر از معاملات نقدی
10. In this profession, women outnumber men by two to one .
[ترجمه ترگمان]در این حرفه، زن ها دو نفر را بیشتر دوست دارند
[ترجمه گوگل]در این حرفه، زنان بیش از دو برابر مردان هستند
11. The indifferent continue to greatly outnumber the inspired when it comes to decentralized management in that important segment of the management population.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در این بخش مهم از جمعیت مدیریت به مدیریت غیر متمرکز می رسیم، بی تفاوتی نسبت به مدیریت غیر متمرکز بیشتر است
[ترجمه گوگل]بی تفاوت نسبت به الهامات بیشتر در مورد مدیریت غیرمتمرکز در این بخش مهم از جمعیت مدیریت ادامه دارد
12. Women who undergo cosmetic surgery still far outnumber their male counterparts.
[ترجمه ترگمان]زنانی که تحت عمل جراحی زیبایی قرار گرفته اند از همتایان مرد خود پیشی گرفته اند
[ترجمه گوگل]زنان که جراحی زیبایی را انجام می دهند هنوز هم از همتایان مرد بیشتر است
13. Yet in the long run, diet failures vastly outnumber the successes.
[ترجمه ترگمان]با این حال در دراز مدت، شکست های رژیم بسیار بیشتر از موفقیت ها بود
[ترجمه گوگل]با این حال، در بلند مدت، رژیم غذایی شکست بسیار بیشتر از موفقیت است
14. So does Sedimentary Petrology, whose pages outnumber those of its older competitor by three to one.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، Sedimentary petrology، که صفحات آن بیش از رقبای قدیمی اش سه تا به یک است، انجام می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین پتروگرافی رسوبی، که صفحات آن سه برابر بیشتر از رقیب قدیمی خود است
15. Women teachers outnumber their male colleagues by two to one.
[ترجمه ترگمان]تعداد معلمان زن از همکاران مرد آن ها به دو نفر بیشتر است
[ترجمه گوگل]معلمان زن بیش از دو برابر همکاران مرد خود را دو برابر می کنند