معنی : کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضی
معانی دیگر : بهانه گیر، بد خلق، بدعنق، بدقلق، گنده دماغ، سمج، سر سخت، دعوایی، بهانه گیرانه، عبوس، پست
peevish
معنی : کج خلق، تند مزاج، زود رنج، ناراضی
معانی دیگر : بهانه گیر، بد خلق، بدعنق، بدقلق، گنده دماغ، سمج، سر سخت، دعوایی، بهانه گیرانه، عبوس، پست
انگلیسی به فارسی
کج خلق، زودرنج، تند مزاج، ناراضی، عبوس، پست
سرخورده، تند مزاج، زود رنج، کج خلق، ناراضی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: peevishly (adv.), peevishness (n.)
مشتقات: peevishly (adv.), peevishness (n.)
• : تعریف: irritable or easily annoyed; ill-tempered.
• مترادف: crabby, cranky, huffy, irritable, pettish, petulant, testy, touchy
• متضاد: good-humored
• مشابه: bilious, cantankerous, choleric, cross, crotchety, dyspeptic, grouchy, grumpy, ill-natured, perverse, quarrelsome, sour, splenetic, thin-skinned, waspish
• مترادف: crabby, cranky, huffy, irritable, pettish, petulant, testy, touchy
• متضاد: good-humored
• مشابه: bilious, cantankerous, choleric, cross, crotchety, dyspeptic, grouchy, grumpy, ill-natured, perverse, quarrelsome, sour, splenetic, thin-skinned, waspish
- He's always peevish if he's had a bad day at work, so it's best to just leave him alone.
[ترجمه ترگمان] اگر روز بدی در کار داشته باشد، همیشه ناراحت است، بنابراین بهتر است فقط او را تنها بگذاری
[ترجمه گوگل] او همیشه می خواهد اگر روز بدی را در کار داشته باشد، بهتر است فقط او را ترک کند
[ترجمه گوگل] او همیشه می خواهد اگر روز بدی را در کار داشته باشد، بهتر است فقط او را ترک کند
• angry, annoyed; irritable, grumpy
someone who is peevish is irritated and bad-tempered.
someone who is peevish is irritated and bad-tempered.
مترادف و متضاد
کج خلق (صفت)
morose, sullen, petulant, acidulous, testy, irritable, crabbed, peevish, thwart, fractious, tedious, querulous, techy, snappish, hoity-toity, waspish, snarly, splenetic, tetchy
تند مزاج (صفت)
irritable, crabbed, peevish, hot, touchy, quick-tempered
زود رنج (صفت)
petulant, irritable, peevish, touchy, fractious, querulous, miff, techy, pettish, sorehead, tetchy, umbrageous
ناراضی (صفت)
peevish, tedious, malcontent
irritable, testy
Synonyms: acrimonious, angry, bad-tempered, cantankerous, captious, carping, caviling, childish, churlish, complaining, crabbed, cranky, critical, cross, crotchety, crusty, cussed, fault-finding, fractious, fretful, fretting, grouchy, grousing, growling, grumpy, huffy, ill-natured, mean, morose, obstinate, ogre, ornery, out-of-sorts, pertinacious, petulant, querulous, short-tempered, snappy, splenetic, sulky, sullen, surly, tetchy, touchy, ugly, waspish, waspy, whining
Antonyms: accepting, friendly, happy, pleasant
جملات نمونه
1. a peevish old man
پیرمرد بد خلق
2. the sick man's peevish complaints about bad weather
شکایت های بهانه گیرانه ی مرد بیمار در باره ی آب و هوای بد
3. Sebastian was a sickly, peevish child.
[ترجمه ترگمان]سباستین یک بچه بداخلاق و زودرنج بود
[ترجمه گوگل]سباستین یک کودک مریض و ملایم بود
[ترجمه گوگل]سباستین یک کودک مریض و ملایم بود
4. She glared down at me with a peevish expression on her face.
[ترجمه ترگمان]با چهره ای عبوس به من خیره شد
[ترجمه گوگل]او بر روی چهره ی خود لبخند زد
[ترجمه گوگل]او بر روی چهره ی خود لبخند زد
5. The kids were peevish after so long in the car.
[ترجمه ترگمان]بچه ها بعد از این همه مدت سوار اتومبیل کج خلق بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها بعد از مدت ها در ماشین ماشین می زدند
[ترجمه گوگل]بچه ها بعد از مدت ها در ماشین ماشین می زدند
6. A peevish child is unhappy and makes others unhappy.
[ترجمه ترگمان]یک کودک peevish ناراحت است و دیگران را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]یک کودک شلوغ ناراضی است و باعث نارضایتی دیگران می شود
[ترجمه گوگل]یک کودک شلوغ ناراضی است و باعث نارضایتی دیگران می شود
7. The whole team was peevish after losing the game.
[ترجمه ترگمان]تمام اعضای تیم بعد از از دست دادن بازی عصبی بودند
[ترجمه گوگل]تمام تیم پس از از دست دادن بازی، از سرزنش میترسیدند
[ترجمه گوگل]تمام تیم پس از از دست دادن بازی، از سرزنش میترسیدند
8. They were opionative, peevish, covetous, porase, vain, talkative.
[ترجمه ترگمان]اینان، opionative، آزمند، آزمند، porase، vain و talkative بودند
[ترجمه گوگل]آنها اعتراضی، ترسناک، پرخاشگرانه، ناراحتی، بیهوده، سخاوتمندانه بودند
[ترجمه گوگل]آنها اعتراضی، ترسناک، پرخاشگرانه، ناراحتی، بیهوده، سخاوتمندانه بودند
9. Sneezes at evening, poking the peevish gutter.
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، بار دیگر، در جوی آب کثیف، بار دیگر در حال فرو رفتن از جوی آب بود
[ترجمه گوگل]عطسه می کند در شب، دراز کشیدن درز دروغین
[ترجمه گوگل]عطسه می کند در شب، دراز کشیدن درز دروغین
10. We don't want to live with peevish person.
[ترجمه ترگمان]ما دوست نداریم با آن آدم خشن زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم با شخص شلوغ زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم با شخص شلوغ زندگی کنیم
11. Come over, you peevish girl! " said my husband walking out into the yard with a blow dryer. "
[ترجمه ترگمان]زود باش، دختر ترش رو! شوهرم با یک سشوار وارد حیاط شد
[ترجمه گوگل]بیا بریم گفت: شوهرم با قیچی ضربه به سمت حیاط رفت '
[ترجمه گوگل]بیا بریم گفت: شوهرم با قیچی ضربه به سمت حیاط رفت '
12. He has grown peevish and fallen off from what he used to be.
[ترجمه ترگمان]کج خلق شده و از آنچه قبلا بود افتاده است
[ترجمه گوگل]او رشد کرد و از آنچه که داشت، فرار کرد
[ترجمه گوگل]او رشد کرد و از آنچه که داشت، فرار کرد
13. She was peevish when she said that.
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف را می زد ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او هنگامی که او گفت این کار را کرد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که او گفت این کار را کرد
14. They were not only opinionative, peevish, covetous, morose, vain, talkative, but incapable of friendship, and dead to all natural affection, which never descended below their grandchildren.
[ترجمه ترگمان]نه تنها opinionative، کج خلق، آزمند، مغرور، talkative، اما ناتوان از دوستی، و در برابر همه محبت طبیعی که هرگز از نوه هایش تجاوز نکرده بودند، مرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها اعتقاد داشتند، سرخورده، خوار، خجالتی، بیهوده، سخاوتمندانه، اما ناتوان از دوستی، و مرده به تمام عواطف طبیعی، که هرگز به زیر نوادتشان نرسیدند
[ترجمه گوگل]آنها نه تنها اعتقاد داشتند، سرخورده، خوار، خجالتی، بیهوده، سخاوتمندانه، اما ناتوان از دوستی، و مرده به تمام عواطف طبیعی، که هرگز به زیر نوادتشان نرسیدند
15. Injustice had made her peevish, and misery had made her ugly.
[ترجمه ترگمان]بی انصافی، کج خلق شده بود، و بینوایی او را زشت کرده بود
[ترجمه گوگل]بی عدالتی او را گرفتار کرد و بدبختی او را زشت کرد
[ترجمه گوگل]بی عدالتی او را گرفتار کرد و بدبختی او را زشت کرد
a peevish old man
پیرمرد بدخلق
the sick man's peevish complaints about bad weather
شکایت‌های بهانه‌گیرانه‌ی مرد بیمار درباره‌ی آب و هوای بد
پیشنهاد کاربران
زود رنج. عصبانی
The kids were peevish after so long in the car.
The kids were peevish after so long in the car.
کلمات دیگر: