1. According to soft - determinism, both libertarianism and hard - determinism are founded on a shared misconception.
[ترجمه ترگمان]با توجه به جبرگرایی نرم، هم libertarianism و هم determinism سخت براساس یک تصور غلط مشترک پایه ریزی می شوند
[ترجمه گوگل]با توجه به جبرگرایی نرم - هر دو لیبرتاریایی و سخت - جبرگرایی بر روی یک تصور غلط رایج متکی هستند
2. What does the rise of libertarianism portend for the future of the US?
[ترجمه ترگمان]ظهور libertarianism چه معنایی برای آینده ایالات متحده دارد؟
[ترجمه گوگل]ظهور آزادی خواهی گرایانه برای آینده آمریکا چیست؟
3. Libertarianism, the movement most closely connected to Rand's ideas, is less an offspring than a rebel stepchild.
[ترجمه ترگمان]Libertarianism، این جنبش که بیش ترین ارتباط با ایده های Rand را دارد، کم تر از یک stepchild شورشی است
[ترجمه گوگل]لیبرتاریسم، جنبشی که بیشتر با ایده های رند مرتبط شده است، کمتر فرزندی از فرزندان شورشی است
4. Niederhoffer's Junto is more casual, but he takes libertarianism seriously, considering it to be a natural complement to speculating.
[ترجمه ترگمان]Niederhoffer s more است، اما با توجه به اینکه آن یک مکمل طبیعی برای فکر کردن است، او را جدی می گیرد
[ترجمه گوگل]جونتو Niederhoffer بیشتر گاه به گاه است، اما او به طور جدی به libertarianism، با توجه به آن را به عنوان یک مکمل طبیعی به حدس زدن است
5. Professor: All right, let's hear from defenders of libertarianism. Why would it be wrong in principle to tax the rich to help the poor? Go ahead.
[ترجمه ترگمان]پروفسور: بسیار خوب، اجازه بدهید از مدافعان libertarianism اطلاع حاصل کنیم چرا مالیات ثروتمندان می تواند به فقرا کمک کند؟ راه بیفت
[ترجمه گوگل]استاد: ببخشید، از مدافعان آزادی خواهی می شنویم چرا در اصل اصل غلط بودن مالیات برای کمک به فقرا چیست؟ برو جلو برو
6. He sings his libertarianism in the key of Glenn Beck – andhe is writing a Republican playbook for the tea party era, turning grassrootsenergy into electoral power.
[ترجمه ترگمان]او آواز خود را در کلید گلن بک می خواند - andhe در حال نوشتن یک کتاب playbook جمهوریخواه برای عصر حزب چای و تبدیل grassrootsenergy به قدرت انتخاباتی است
[ترجمه گوگل]او لیبرتاری گرایان خود را در کلید گلن بک می خواند - و او در حال نوشتن یک برنامه نویس جمهوری خواه برای دوران حزب چای است، و انرژی عامیانه را به قدرت انتخاباتی تبدیل می کند
7. Libertarianism, like hard- determinism, is based on the assumption that free will cannot exist in a deterministic universe .
[ترجمه ترگمان]Libertarianism، مانند - سخت، براساس این فرض است که آزادی در یک جهان قطعی نمی تواند وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]Libertarianism، مانند جبرگرایی سخت، بر این فرض استوار است که اراده آزاد در یک جهان قطعی وجود ندارد
8. In this lecture, a group of students ("Team Libertarianism") are asked to defend the objections against Libertarianism.
[ترجمه ترگمان]در این سخنرانی، از گروهی از دانشجویان (تیم Libertarianism)خواسته می شود تا از اعتراضات علیه Libertarianism دفاع کنند
[ترجمه گوگل]در این سخنرانی، گروهی از دانش آموزان ('Libertarianism تیم') از دفاع از اعتراض به Libertarianism خواسته می شود
9. The more extreme version of libertarianism has one central principle- it is immoral to initiate force on anyone else.
[ترجمه ترگمان]نسخه more of دارای یک اصل مرکزی است - اعمال زور در هر کس دیگری غیر اخلاقی است
[ترجمه گوگل]نسخه افراطی لیبرتاری گرایی دارای یک اصل اصلی است: برای اعمال زور به دیگران غیرمنطقی است
10. He summarizes libertarianism, the meritocratic system, and the egalitarian theory. This leads to a discussion of the fairness of pay differentials in today's society.
[ترجمه ترگمان]او libertarianism، نظام meritocratic و نظریه egalitarian را خلاصه می کند این امر منجر به بحث در مورد عادلانه بودن تفاوت های پرداختی در جامعه امروز می شود
[ترجمه گوگل]او لیبرتاری گرایی، نظام شایستگی و نظریه مسالمت آمیز را خلاصه می کند این منجر به بحث درباره منصف بودن تفاوت های پرداخت در جامعه امروز می شود
11. It had been a democratic country and had ancient traditions of learning and libertarianism.
[ترجمه ترگمان]این کشور یک کشور دموکراتیک بود و سنت های باستانی یادگیری و libertarianism را داشت
[ترجمه گوگل]این کشور دموکراتیک بود و سنت های باستانی یادگیری و آزادی خواهی را داشت
12. Purists argued that celibacy and spinsterhood were positive acts of self-determination, in contrast to the illusory freedom of libertarianism.
[ترجمه ترگمان]purists استدلال می کند که تجرد و ازدواج نکردن در مقایسه با آزادی غیر واقعی of مثبت بودند
[ترجمه گوگل]Purists ادعا می کند که سلیاب و اسپینستریت، در مقایسه با آزادی خیالی آزادی خواهی، اقدامات مثبت خودکفایی بوده است
13. In its extreme form, the domain of appropriate state action is reduced to almost nothing, a perspective usually termed libertarianism.
[ترجمه ترگمان]در شکل افراطی آن، دامنه عمل ایالتی مناسب به تقریبا هیچ چیزی کاهش می یابد، یک دیدگاه معمولا libertarianism نامیده می شود
[ترجمه گوگل]در حالت افراطی، حوزه فعالیت دولت مناسب، تقریبا به هیچ وجه کاهش نمی یابد، یک چشم انداز که معمولا به نام آزادی گرایی شناخته می شود