کلمه جو
صفحه اصلی

rejection


معنی : طرد، رد، عدم پذیرش، ردی، وازنی، مردود سازی
معانی دیگر : رد، مردود سازی، وازنی، ردی

انگلیسی به فارسی

رد، عدم پذیرش، مردود سازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of rejecting or state of being rejected.
مترادف: denial, disallowance, disclaimer, dismissal, disposal, refusal, repudiation, turndown
متضاد: choice, selection

- Her rejection of his marriage proposal surprised and hurt him.
[ترجمه ترگمان] رد پیشنهاد ازدواج او باعث تعجب و آزار او شد
[ترجمه گوگل] رد او از پیشنهاد ازدواج شگفت زده شده و به او آسیب رسانده است

(2) تعریف: something discarded or rejected.
مترادف: castoff, discard, junk, refuse, rubbish, trash
متضاد: selection

• refusal, denial, act of rejecting; state of being rejected; auto-immune response to a transplanted organ or body tissue

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] رانش، رد، صرف نظر، حذف، رد کردن، دفع، عدم پذیرش، طرد، رد، پس زدن، پس دادن، دور افکندن، عدم قبول، وازنی، دور انداختن

مترادف و متضاد

denial, refusal


طرد (اسم)
ablation, rejection, depilation, ostracism, banishing, exorcism, elimination, ejection, excommunication, ejectment, epilation, freeing, resection

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

عدم پذیرش (اسم)
denial, rejection, non-admission, non-admittance

ردی (اسم)
repudiation, rejection

وازنی (اسم)
rejection

مردود سازی (اسم)
rejection

Synonyms: bounce, brush-off, cold shoulder, disallowance, dismissal, elimination, exclusion, hard time, kick in teeth, nix, no dice, no go, nothing doing, no way, pass, rebuff, renunciation, repudiation, slap in the face, thumbs down, turndown, veto


Antonyms: acceptance, allowance, approval, choice, ratification, sanction


جملات نمونه

1. the rejection of his marriage offer was a bitter pill to swallow
رد شدن درخواست ازدواج او برایش ناگوار بود.

2. the peremptory rejection of two jurors
نپذیرفتن بی چون و چرای دونفر از اعضای هیئت منصفه

3. reza's a priori rejection of my proposal disappointed me
از اینکه رضا پیشنهادم را بی درنگ رد کرد دلخور شدم.

4. her silence was an implicit rejection of our proposal
سکوت او به منزله رد کردن پیشنهاد ما بود.

5. the refusal to answer amounts to a rejection of the offer
خودداری از دادن جواب به مثابه رد پیشنهاد است.

6. What are the reasons for his rejection of the theory?
[ترجمه ترگمان]دلایل رد شدن این نظریه از چه قرار است؟
[ترجمه گوگل]دلایل رد نظریه آن چیست؟

7. This is a rejection of most of what has gone before.
[ترجمه ترگمان]این نفی بسیاری از چیزهایی است که قبلا اتفاق افتاده است
[ترجمه گوگل]این رد بسیاری از آنچه گذشته است

8. He has never suffered the torment of rejection.
[ترجمه ترگمان]او هرگز عذاب رد شدن را تحمل نکرده است
[ترجمه گوگل]او هرگز عذاب اخراج را رنج نداده است

9. Constant rejection has sapped her will.
[ترجمه ترگمان]عدم پذیرش دائمی اراده او را تضعیف کرده است
[ترجمه گوگل]رد دائمی اراده او را از بین می برد

10. Children who have had bad experiences fear rejection.
[ترجمه ترگمان]کودکانی که تجربه بدی داشته اند، ترس از رد شدن دارند
[ترجمه گوگل]بچه هایی که تجربه بدی دارند از رد ترس می ترسند

11. These feelings of rejection and hurt remain.
[ترجمه ترگمان]این احساس عدم پذیرش و صدمه زدن باقی می ماند
[ترجمه گوگل]این احساسات رد و معذرت خواهی باقی می ماند

12. Her proposal met with unanimous rejection.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او به اتفاق آرا تصویب شد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او با رد یکنواخت ملاقات کرد

13. Strong opposition resulted in rejection of the bill.
[ترجمه ترگمان]مخالفت شدید منجر به رد شدن لایحه شد
[ترجمه گوگل]مخالفت شدید منجر به رد این لایحه شد

14. He was left with a feeling of rejection and loss.
[ترجمه ترگمان]او با احساس عدم پذیرش و از دست دادن باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]او با احساس رد شدن و از دست دادن باقی مانده بود

15. He got over fifty rejection slips before his novel was published.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه رمان او منتشر شود پنجاه بار رد شد
[ترجمه گوگل]او قبل از رمانش منتشر شده بیش از پنجاه لغزش را رد کرد

16. The rejection plunged her into the dark depths of despair.
[ترجمه ترگمان]رد شدن او را به اعماق تیره یاس فرو برد
[ترجمه گوگل]رد او را به عمق تاریکی ناامید فرو برد

What are the reasons for his rejection of the theory?

رد نظریه‌ی او چه دلایلی دارد؟


They sent me a rejection letter

آن‌ها نامه‌ی عدم پذیرش برایم فرستادند


پیشنهاد کاربران

( مهندسی شیمی ) دفع کردن

دفع کردن یا از بین بردن چیزی ( مثلا از بین بردن نویز یا اعوجاج های ناخواسته )

مردودشمردن

پس زدن

رد کردن
عدم پذیرش
قبول نکردن

rejection ( noun ) = عدم پذیرش، رد، طرد

definition= عمل امتناع از پذیرش ، استفاده یا اعتقاد شخصی یا چیزی/نامه ای و چیزهای دیگری که به شما می گوید شما در بدست آوردن شغل ، محل تحصیل و غیره موفق نبوده اید/واکنشی که به کسی عشق و توجه مورد نظر و انتظار او را نمی دهد/عمل یا روند رد یا طرد کسی یا چیزی/عمل امتناع از پذیرش ایده ، پیشنهاد ، پیشنهاد و غیره/عمل تصمیم گیری برای عدم پذیرش کسی برای یک شغل ، دوره تحصیل و غیره یا واقعیت عدم پذیرش/

fear of rejection = ترس از طرد شدن


examples:
1 - I've applied for ten jobs, but I've had ten rejection letters.
من برای ده شغل درخواست داده ام ، اما ده نامه رد داشته ام.
2 - The government's rejection of the plans is a setback for us.
عدم پذیرش دولت از برنامه ها برای ما یک پسرفت است.
3 - He never asked her to marry him out of fear of rejection.
او هرگز از ترس طرد شدن از او نخواست که با او ازدواج کند.
4 - The company's rejection of the proposal came as a total surprise.
رد این پیشنهاد توسط شرکت کاملاً تعجب آور بود.
5 - It's difficult to be unemployed and face rejection again and again.
بیکار بودنشان و بارها و بارها با عدم پذیرش مواجه شوند سخت است.
6 - There is usually a threshold that can be set to strike a balance between false rejections and false acceptances.
معمولاً یک آستانه وجود دارد که می تواند تعادل بین رد کاذب و پذیرش نادرست را ایجاد کند.
7 - the rejection of his work was difficult for him to understand.
درک عدم پذیرش کارش برای او دشوار بود.

مخالفت

rejection ( پیوند )
واژه مصوب: پس زنی 2
تعریف: پاسخ ایمنی شناختی بدن گیرندۀ پیوند به پیوندینۀ دریافتی|||متـ . پس زدن

ردیه


کلمات دیگر: