کلمه جو
صفحه اصلی

reformer


معنی : مصلح، اصلاح طلب، بهساز، پیشوای جنبش، بهساز گر
معانی دیگر : اصلاح کننده، سامانگر

انگلیسی به فارسی

به ساز، به سازگر، مصلح، اصلاح طلب، پیشوای جنبش


اصلاح طلب، مصلح، بهساز، پیشوای جنبش، بهساز گر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who works to bring about reform or improvement; reformist.
مشابه: liberal

(2) تعریف: (cap.) any of the persons who led the Reformation.

• one who reforms, one who makes positive changes, improver
a reformer is someone who tries to improve laws or social conditions.

مترادف و متضاد

مصلح (اسم)
corrector, reformer, peacemaker, make-peace

اصلاح طلب (اسم)
reformer, reformist

بهساز (اسم)
reformer

پیشوای جنبش (اسم)
reformer

بهساز گر (اسم)
reformer, reformist

جملات نمونه

1. a reformer with strong leanings toward socialism
آدمی اصلاح طلب با گرایش قوی نسبت به سوسیالیسم

2. a starry-eyed reformer
اصلاح طلب زیاده خوشبین

3. He is ticketed as a zealous reformer.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اصلاح کننده غیور جریمه شده است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یکی از اصلاح طلبان رانده شده است

4. He was known as a radical reformer/thinker/politician.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اصلاح طلب \/ متفکر \/ سیاست مدار رادیکال شناخته می شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان اصلاح طلب / متفکر / سیاستمدار رادیکال شناخته شده بود

5. He is a militant reformer.
[ترجمه ترگمان]او یک اصلاح طلب ستیزه جو است
[ترجمه گوگل]او اصلاح طلب جنگجو است

6. She is at heart an ardent reformer.
[ترجمه ترگمان]او در قلب یک reformer سوزان است
[ترجمه گوگل]او در قلب یک اصلاح طلب است

7. He typifies the uncompromising reformer.
[ترجمه ترگمان]او نمونه نمونه reformer uncompromising است
[ترجمه گوگل]او اصلاحطلبان بی نظیر را نشان می دهد

8. Your argument presupposes that Dickens was a social reformer.
[ترجمه ترگمان]استدلال شما این است که دیکنز یک reformer اجتماعی است
[ترجمه گوگل]استدلال شما پیش بینی می کند که دیکنز یک اصلاح کننده اجتماعی بود

9. It allows Mr Yeltsin to put a reformer into this influential position.
[ترجمه ترگمان]همچنین به آقای یلتسین اجازه می دهد تا یک مصلح را در این موقعیت تاثیرگذار قرار دهد
[ترجمه گوگل]این اجازه می دهد تا آقای یلتسین یک اصلاح کننده را در این موقعیت تاثیرگذار قرار دهد

10. The Republicans were expected to run a blue-ribbon reformer, so the Democrats decided to do the same.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که جمهوری خواهان یک اصلاح طلب روبان آبی را اداره کنند، بنابراین دموکرات ها تصمیم گرفتند که همین کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]انتظار میرود جمهوریخواهان یک اصلاح کننده آبی-روبان را اجرا کنند، بنابراین دموکراتها تصمیم گرفتند همین کار را انجام دهند

11. The young reformer has attacked previously untouchable sectors such as the energy monopolies and housing subsidies.
[ترجمه ترگمان]این اصلاح طلب جوان قبلا به بخش هایی از جمله انحصار انرژی و یارانه های مسکن، حمله کرده است
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان جوان به بخش هایی از قبیل انحصار انرژی و یارانه های مسکن حمله کرده اند

12. But is he an economic reformer?
[ترجمه ترگمان]اما آیا او یک اصلاح طلب اقتصادی است؟
[ترجمه گوگل]اما آیا او اصلاح طلب اقتصادی است؟

13. Smith's aide-de-camp, Jack Cunningham, is another electoral reformer.
[ترجمه ترگمان]دستیار اسمیت، جک کانینگهام، یکی دیگر از مصلحان انتخاباتی است
[ترجمه گوگل]کمیته اسمیت، جک کانینگام، یکی دیگر از اصلاح طلبان انتخاباتی است

14. But behind the scenes the 86-year-old reformer is believed to be working to bring his economic programme back to life.
[ترجمه ترگمان]اما اعتقاد بر این است که این اصلاح طلب ۸۶ ساله در پشت صحنه تلاش می کند تا برنامه اقتصادی خود را به زندگی بازگرداند
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که در پشت صحنه، اصلاح طلب 86 ساله تلاش می کند تا برنامه اقتصادی خود را به زندگی بازگرداند

پیشنهاد کاربران

اصلاح طلب

اصلاحگر
اصلاحگرا


کلمات دیگر: