کلمه جو
صفحه اصلی

ought


معنی : باید، بایست، بایستی، باید و شاید
معانی دیگر : (با مصدر به کار می رود - مسئولیت یا وظیفه ی اخلاقی) بایستن، فرض است، (احتمال یا انتظار) قاعدتا باید، (برای ساختن زمان گذشته ought را با مصدر زمان گذشته ی فعل مورد نظر به کار می برند)، وظیفه، مسئولیت، رجوع شود به: aught، چیزی، هرچیز، آنچه (که)، صفر (0)، هیچ (بیشتر می گویند: nought)

انگلیسی به فارسی

باید، بایست، بایستی، باید و شاید


باید، بایستی، بایست، باید و شاید


انگلیسی به انگلیسی

فعل کمکی ( auxiliary verb )
(1) تعریف: used to indicate what is considered to be morally correct or responsible behavior.

- We ought to help the poor.
[ترجمه حمید سانی] بهتره که به فقرا کمک کنیم ( درفارسی"باید"مثلhave to اجباریست درصورتیکه دراینجا مثلshould toمعنی اخلاقی داره )
[ترجمه ترگمان] ما باید به فقرا کمک کنیم
[ترجمه گوگل] ما باید به فقرا کمک کنیم
- Ought we to refuse to fight if we believe that killing is wrong?
[ترجمه ترگمان] اگر باور کنیم که کشتن نادرست است، ما نباید از جنگیدن امتناع کنیم؟
[ترجمه گوگل] آیا ما باید از مبارزه خودداری کنیم، اگر ما بر این باوریم که کشتار اشتباه است؟
- You ought not to break your word.
[ترجمه Sahar] شما نباید از حرف خودتان برگردید.
[ترجمه حمید سانی] نبایستی زیر قولتون بزنید
[ترجمه amir] شما نباید زیر حرفتان بزنید
[ترجمه ترگمان] تو نباید به قولت عمل کنی
[ترجمه گوگل] شما نباید کلمه خود را شکستن
- Oughtn't we to do what we know is right?
[ترجمه Massoud.jam] ما نباید کاری را که میدانیم درست است انجام دهیم؟
[ترجمه ترگمان] ما نباید کاری را که می دانیم انجام دهیم، درست است؟
[ترجمه گوگل] ما نباید کاری را که می دانیم انجام دهیم درست است؟

(2) تعریف: used to indicate what is expected or probable based on logic.

- They said the flight is on time, so their plane ought to arrive soon.
[ترجمه فرزاد زارع] آنها گفتند که الان وقت پرواز است، بنابراین باید سریع به هواپیما باید وارد میشدند .
[ترجمه ترگمان] آن ها گفتند که پرواز در زمان است، بنابراین plane باید به زودی برسند
[ترجمه گوگل] آنها گفتند پرواز در زمان است، به طوری که هواپیما آنها باید به زودی وارد شود

(3) تعریف: used to indicate advisability or appropriateness.

- We ought to go home now before the snow gets heavy.
[ترجمه ترگمان] باید قبل از اینکه برف سنگین شود به خانه برگردیم
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه برف سنگین شود، باید قبل از رفتن به خانه بمانیم
- You ought to take your medication every day.
[ترجمه ترگمان] هر روز باید داروهات رو بگیری
[ترجمه گوگل] شما باید داروهای خود را هر روز مصرف کنید
- You ought to wear something more formal to the wedding.
[ترجمه ترگمان] باید یه چیز رسمی برای عروسی بپوشی
[ترجمه گوگل] شما باید عروسی رسمی بیشتری داشته باشید
- They ought not to speak so disrespectfully to their mother.
[ترجمه ترگمان] نباید این قدر به مادرشان بی احترامی کنند
[ترجمه گوگل] آنها نباید به مادر خود بی احترامی کنند

(4) تعریف: used to express the speaker's opinion of what is proper or correct, even if the reality is different from this opinion.

- Why is this towel here in the living room? It ought to be in the bathroom.
[ترجمه ترگمان] چرا این حوله اینجاست؟ باید توی حمام باشه
[ترجمه گوگل] چرا این حوله در اتاق نشیمن وجود دارد؟ این باید در حمام باشد
- These kids ought to be in school, not out here on the streets.
[ترجمه ترگمان] این بچه ها باید در مدرسه باشند، نه بیرون در خیابان
[ترجمه گوگل] این بچه ها باید در مدرسه باشند، نه در خیابان ها
- There ought to be a law to prevent this kind of thing from happening.
[ترجمه ترگمان] باید قانونی وجود داشته باشد که از چنین چیزی جلوگیری کند
[ترجمه گوگل] باید قانونی برای جلوگیری از این نوع اتفاق وجود داشته باشد

• need to, must; be obligated
if you say that someone ought to do something, or ought to have done it, you mean that it is the right thing to do, or that it would have been the right thing to do.
if you say that something ought to be true, you mean that you expect it to be true.

مترادف و متضاد

باید (فعل)
must, maun, should, ought, shall

بایست (فعل)
must, should, ought, shall

بایستی (فعل)
ought, shall

باید و شاید (فعل)
ought

جملات نمونه

1. ought not to (or oughtn't to)
نبایستی،نمی بایستی،نباید

2. handguns ought to be outlawed
اسلحه ی کمری باید ممنوع اعلام شود.

3. he ought to pay his debts
او بایستی قرض های خود را بدهد.

4. one ought not apply the name of father to a person who abandons his children
به کسی که کودکان خود را رها می کند نباید نام پدر اطلاق کرد.

5. they ought not to let their children play in the street
آنها نباید بگذارند بچه هایشان در خیابان بازی کنند.

6. we ought to be compassionate toward those who are less fortunate than we are
ما باید نسبت به کسانی که به خوشبختی ما نیستند مهربان باشیم.

7. we ought to be easy on him
نباید به او سختگیری کنیم.

8. we ought to husband the country's natural resources
باید از منابع طبیعی کشور مدبرانه بهره برداری کنیم.

9. you ought to fulfill your duties toward your mother
تو باید به وظایف خود نسبت به مادرت عمل کنی.

10. you ought to have gone
بایستی رفته بودی،بایستی می رفتی

11. you ought to take better care of yourself
باید از خودت بهتر مراقبت کنی.

12. a judge ought to be impartial
قاضی باید بی طرف باشد.

13. the press ought not romanticize criminals
جراید نباید به تبهکاران جنبه ی آرمانی بدهند.

14. these shoes ought to fit you
این کفش ها باید به پای شما بخورد.

15. husbands and wives ought to understand each other
زن و شوهر باید با همدیگر تفاهم داشته باشند.

16. he believed that a university ought to be apolitical
او معتقد بود که دانشگاه باید از سیاست به دور باشد.

17. the result of the test ought to be positive
نتیجه ی امتحان باید قاعدتا مثبت باشد.

18. alcohol is bad for you, you ought to pack it in
الکل برای تو بد است،باید آنرا ترک کنی.

19. She was misplaced in that job; she ought to be doing something more creative.
[ترجمه ترگمان]او در این کار اشتباه کرده بود؛ باید کار خلاقانه تری را انجام می داد
[ترجمه گوگل]او در آن شغل نابجا بود؛ او باید کاری را خلاق تر انجام دهد

20. Everyone ought to rarefy his spiritual life.
[ترجمه ترگمان]همه باید از زندگی معنوی او پیروی کنند
[ترجمه گوگل]هر کس باید زندگی روحانی خود را از بین ببرد

21. I ought to begin to think of packing it in as a journalist.
[ترجمه ترگمان]باید شروع کنم به فکر کردن به بسته بندی کردن آن به عنوان یک روزنامه نگار
[ترجمه گوگل]من باید شروع کنم به بسته شدن آن به عنوان روزنامه نگار

22. Everything ought to be beautiful in a human being: face, dress, soul and idea.
[ترجمه ترگمان]همه چیز باید در یک انسان زیبا باشد: صورت، لباس، روح و اندیشه
[ترجمه گوگل]همه چیز باید در چهره، لباس، روح و ایده انسان باشد

23. Political dishonesty ought to be plucked up by the roots.
[ترجمه ترگمان]عدم صداقت سیاسی باید از ریشه کنده شود
[ترجمه گوگل]ناسازگاری سیاسی باید توسط ریشه ها پدیدار شود

He ought to pay his debts.

او بایستی قرض‌های خود را بدهد.


You ought to take better care of yourself.

باید از خودت بهتر مراقبت کنی.


These shoes ought to fit you.

این کفشها باید به پای شما بخورد.


The result of the test ought to be positive.

نتیجه‌ی امتحان باید طبق معمول مثبت باشد.


you ought to have gone

بایستی رفته بودی، بایستی می‌رفتی


They ought not to let their children play in the street.

آن‌ها نباید بگذارند بچه‌هایشان در خیابان بازی کنند.


اصطلاحات

ought not to (or oughtn't to)

نبایستی، نمی‌بایستی، نباید


پیشنهاد کاربران

should
must
باید

That ought to do it: لازمه که این کار انجام بشه

If someone ought to do something then it is the right thing to do

ought to = should

تلفظ :
Aat 🇺🇸 آت
Ot 🇬🇧 اُت

و با to میادهمیشه ی همیشه
There ought to be a law


کلمات دیگر: