کلمه جو
صفحه اصلی

otherwise


معنی : بطور متفاوت، بطریق دیگر، والا، وگرنه، در غیراینصورت، طور دیگر
معانی دیگر : غیر از این، جز این، جور دیگر، از جهات دیگر

انگلیسی به فارسی

طور دیگر، وگرنه، والا، درغیراینصورت


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a different manner or other way.
متضاد: likewise
مشابه: other

- You may think otherwise, but I thought the food was excellent.
[ترجمه پریا- ر] ممکن است جور دیگری فکر کنید، اما من فکر می کنم غذا عالی بود.
[ترجمه بیتا] تو میتونی طور دیگری فکر کنی اما به نظر من غذا عالی بود
[ترجمه نیکو باور] می تونی جور دیگه فکر کنی، اما به نظرم غذای محشری بود.
[ترجمه محمد] ممکنه تو جور دیگه ای فکر کنی، ولی من فکر می کنم غذا عالی بود!
[ترجمه ترگمان] ممکن است غیر از این فکر کنید، اما من فکر می کردم غذا عالی است
[ترجمه گوگل] ممکن است فکر کنید در غیر این صورت، اما فکر کردم غذا عالی بود

(2) تعریف: if the situation were different; under other conditions; in other circumstances.

- The trunk is very heavy. Otherwise, I could move it myself.
[ترجمه Maral] صندوق خیلی سنگین است وگرنه خودم میتوانستم بلندش کنم
[ترجمه ترگمان] صندوق عقب خیلی سنگین است در غیر اینصورت، خودم میتونم از پسش بر بیام
[ترجمه گوگل] تنه بسیار سنگین است در غیر این صورت، من می توانم خودم آن را حرکت دهم
- I have to work all day Saturday. Otherwise, I could help you paint the fence.
[ترجمه حمزه نادعلی زاده] من باید تمام روز شنبه را کار کنم، و الا کمکت می کردم تا نرده ها را رنگ کنی.
[ترجمه ترگمان] من باید تمام روز شنبه کار کنم در غیر اینصورت، میتونم کمکت کنم که فنس رو نقاشی کنی
[ترجمه گوگل] من باید تمام روز شنبه کار کنم در غیر این صورت، من می توانم کمک کنم که نرده ها را نقاشی کنم
- The soup is too salty; otherwise, I would certainly enjoy it.
[ترجمه ترگمان] سوپ خیلی شوره، وگرنه حتما از آن لذت می بردم
[ترجمه گوگل] سوپ خیلی شور است در غیر این صورت، قطعا از آن لذت بردم

(3) تعریف: in other respects.

- The kitchen is a little small, but it's a nice apartment otherwise.
[ترجمه مهدی] آشپزخانه کمی کوچک است، وگرنه آپارتمان خوبی است.
[ترجمه نیکو باور] درسته که آشپرخونه اش کمی کوچیکه، اما در هر صورت آپارتمان خوبیه.
[ترجمه ترگمان] آشپزخانه کمی کوچک است، اما آپارتمان قشنگی است
[ترجمه گوگل] آشپزخانه کمی کوچک است، اما یک آپارتمان خوب در غیر این صورت است
- She made one mistake. Otherwise her test was perfect.
[ترجمه نیکو باور] یک خطا داشت. وگرنه آزمونش کامل بود.
[ترجمه ترگمان] اون یه اشتباه کرد در غیر این صورت، آزمایش اون عالی بود
[ترجمه گوگل] او اشتباه کرد در غیر این صورت آزمون او کامل بود
صفت ( adjective )
• : تعریف: of another kind; different.

- I thought the joke was funny, but his reaction was otherwise.
[ترجمه ترگمان] به نظر من این شوخی خنده دار بود، اما عکس العمل او غیر از این بود
[ترجمه گوگل] فکر کردم شوخی خنده دار بود، اما واکنش او در غیر این صورت بود

• else; under other circumstances; if not; differently; in other respects; besides
you use otherwise after stating a situation or fact, to say what the result or consequence would be if this situation or fact was not the case.
you use otherwise when stating the general condition or quality of something after you have mentioned an exception to this general condition or quality.
you use otherwise known as, when you give another and often better known name to something or someone you have just mentioned.
otherwise is also used to refer to the opposite of something, or something very different from what was previously stated; a formal use.
you use the expression or otherwise to refer to the opposite of the preceding word, especially in cases where either of them might be correct.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] روش دوم، روش دیگر، در غیر این صورت، خلاف آن

مترادف و متضاد

بطور متفاوت (قید)
differently, otherwise

بطریق دیگر (قید)
differently, otherwise

والا (قید)
otherwise

وگرنه (قید)
otherwise

در غیراینصورت (قید)
otherwise

طور دیگر (قید)
otherwise

in another way; alternatively


Synonyms: any other way, contrarily, differently, diversely, elseways, if not, in different circumstances, on the other hand, or else, or then, under other conditions, variously


جملات نمونه

1. . . . otherwise you're a beast in the shape of a man
. . . ورنه ددی به صورت انسان مصوری

2. an otherwise intelligent person
آدمی که از لحاظ دیگر باهوش است

3. go, otherwise i will tell your father!
برو والا به پدرت می گویم !

4. . . . give, otherwise the tyrant will take by force
. . . . بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.

5. to believe otherwise is folly
اعتقاد به غیر از این حماقت است.

6. if conditions were otherwise
اگر شرایط غیر از این بود

7. i could not act otherwise
نمی توانستم جور دیگری عمل کنم.

8. the truth is quite otherwise
واقعیت با این کاملا فرق دارد.

9. his superb acting redeems this otherwise boring movie
ایفای (نقش) عالی او این فیلم از هر جهت ملال انگیز را توجیه می کند.

10. we must take a taxi, otherwise we will be late
بایستی تاکسی بگیریم والا دیرمان خواهد شد.

11. the flower bushes cushioned her fall, otherwise she would have been dead
بته های گل از شدت سقوط او کاستند و الا مرده بود.

12. i would love to come, but i am otherwise engaged
خیلی دلم می خواست بیایم ولی کار دیگری دارم.

13. Don't be mean with fabric, otherwise curtains will end up looking skimpy.
[ترجمه ترگمان]در مورد پارچه به این معنا نباشید، در غیر این صورت پرده ها رو به افزایش گذاشته خواهند شد
[ترجمه گوگل]با پارچه نخواهید بود، در غیر این صورت پرده ها به دنبال نابودی خواهند بود

14. Sometimes you need to look back, otherwise you will never know what you have lost in the way of forever searching.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها باید به عقب نگاه کنی، وگرنه هیچ وقت نمی فهمی که در راه جستجو برای همیشه چه چیزهایی را از دست داده ای
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات شما باید به عقب برگردید، در غیر اینصورت هرگز بدانید که آنچه را که در راه جستجو برای همیشه از دست داده اید

15. Turn off the gas when the milk boils. Otherwise it will be spilt.
[ترجمه fatima] وقتی شیر میجوشد گاز را خاموش کنید وگرنه ( شیر ) سر خواهد رفت.
[ترجمه ترگمان]وقتی شیر می جوشد، گاز را خاموش کنید در غیر این صورت ریخته می شود
[ترجمه گوگل]وقتی شیر را جوش می زنید گاز را خاموش کنید در غیر این صورت آن ریخته خواهد شد

16. Stand still there, otherwise I'll shoot.
[ترجمه fatima] همونجا بایست وگرنه شلیک میکنم.
[ترجمه ترگمان]همونجا وایسا وگرنه شلیک می کنم
[ترجمه گوگل]در آنجا ایستاده ام، در غیر این صورت من شلیک خواهم کرد

17. Her heels gave her the height she otherwise lacked.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پاشنه پایش به او قد بلندی داد که او نداشت
[ترجمه گوگل]پاشنه هایش او را به ارتفاع او در غیر این صورت فاقد بود

18. The pictures showed cracks and other irregularities in otherwise perfectly regular crystals.
[ترجمه ترگمان]این تصاویر، ترک ها و اختلالات دیگر را در غیر این صورت کاملا منظم نشان می دهند
[ترجمه گوگل]تصاویر نشانگر ترک ها و سایر ناهماهنگی ها در بلورهای کاملا طبیعی است

go, otherwise I will tell your father!

برو والا به پدرت می‌گویم!


... give, otherwise the tyrant will take by force.

.... بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.


We must take a taxi, otherwise we will be late.

باید تاکسی بگیریم، والا دیرمان خواهد شد.


The truth is quite otherwise.

واقعیت با این کاملاً فرق دارد.


if conditions were otherwise

اگر شرایط غیر از این بود


I could not act otherwise.

نمی‌توانستم جور دیگری عمل کنم.


I would love to come, but I am otherwise engaged.

خیلی دلم می‌خواست بیایم؛ ولی کار دیگری دارم.


To believe otherwise is folly.

اعتقاد به غیر از این حماقت است.


an otherwise intelligent person

آدمی که از لحاظ دیگر باهوش است


پیشنهاد کاربران

( صفت ) :متفاوت، دیگر

مگر اینکه

یا مثلا

برخلاف

وگرنه
طوردیگر

ازطرف دیگر، وگرنه

در غیر اینصورت

وگرنه
Syn orelse

آن سوی

و اگر نه

دیگر

بعلاوه - علاوه بر

در غیراین صورت ، والا

طور دیگر

از طرف دیگر

used to state what the result would be if sth did not happen or if the situation were different

we don't want a president, elected or otherwise =
ما رئیس جمهور نمی خواهیم منتخب یا غیرمنتخب
ما رئیس جمهور نمی خواهیم منتخب یا غیر آن


گاها، در بعضی موارد، بعضی اوقات ، بعضا

غیر از این. . .

از جهات دیگر

Else

جهاتی دیگر

به عبارت دیگر

و غیر ذلک

otherwise
در غیر این صورت، وگرنه، در سایر موارد

unless otherwise stated
مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد

به طریق اولی

به گونه ای دیگر
به شکلی دیگر
به صورتی دیگر
طور دیگر
جور دیگر
از جهات دیگر

در دیگر سو
در سوی دیگر
معادل ِِ on the other hand

غیر از این ، به جز این

مثال:
City Blossoms is a non - profit organization with the goal of bringing nature to children who might not otherwise have green spaces.
ترجمه:
City Blossoms یک سازمان غیرانتفاعی است که هدف آن ارائه طبیعت به کودکانی است که ممکن است به جز آن، فضای سبزی نداشته باشند.


کلمات دیگر: