کلمه جو
صفحه اصلی

lieutenant


معنی : وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان
معانی دیگر : دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان

انگلیسی به فارسی

ستوان، نایب، ناوبان، وکیل، رسدبان


(نظامی) ستوان، ناوبان، نایب، وکیل، رسدبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the U.S. Air Force, Army, or Marine Corps, an officer ranking just below captain; first lieutenant.

(2) تعریف: in the U.S. Air Force, Army, or Marine Corps, an officer of the lowest commissioned rank; second lieutenant.

(3) تعریف: in the U.S., British, or Canadian Navy, an officer ranking just below a lieutenant commander.

(4) تعریف: one who holds a subordinate position or who acts on behalf of a superior.

• commissioned rank (military); officer who holds the rank of lieutenant (military); assistant, deputy
a lieutenant is a junior officer in the army or navy.

مترادف و متضاد

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

نایب (اسم)
assistant, proctor, deputy, procurator, vicegerant, lieutenant

ستوان (اسم)
lieutenant, jemadar

ناوبان (اسم)
lieutenant

رسدبان (اسم)
lieutenant

جملات نمونه

the president's intimate friend and most trusted lieutenant

دوست صمیمی و یاور بسیار مورد اطمینان رییس جمهور


first lieutenant

ستوان یک (یکم)


second lieutenant

ستوان دوم


1. lieutenant general
سپهبد

2. lieutenant is inferior to colonel
ستوان مادون سرهنگ است.

3. first lieutenant
ستوان یک (یکم)

4. second lieutenant
ستوان دوم

5. flight lieutenant
(نیروی هوایی انگلیس) ستوان پرواز،افسر پرواز،سروان (نیروی هوایی)

6. the president's intimate friend and most trusted lieutenant
دوست صمیمی و یاور بسیار مورد اطمینان رییس جمهور

7. He was promoted to be a lieutenant in the army.
[ترجمه میلاد] او در ارتش به درجه ستوانی نائل آمد.
[ترجمه ترگمان]اون ترفیع گرفته بود که یه ستوان تو ارتش باشه
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ستوان در ارتش ارتقا یافت

8. Lieutenant Peters was now in command.
[ترجمه ترگمان]ستوان پیترز تحت فرمان بود
[ترجمه گوگل]سرهنگ پترس در حال فرماندهی بود

9. The two soldiers saluted Lieutenant Cecil.
[ترجمه ترگمان]دو سرباز به ستوان Cecil سلام دادند
[ترجمه گوگل]این دو سرباز به ستوان سیسیل اهانت کردند

10. Lieutenant Campbell ordered the man at the wheel to steer for the gunboat.
[ترجمه ترگمان]ستوان \"کمبل\" به اون مرد فرمان داد که به سمت \"gunboat\" هدایت بشه
[ترجمه گوگل]ستوان کمپبل به مردی در چرخان دستور داد تا برای قایق تفنگ هدایت کند

11. A lieutenant colonel ranks above a major.
[ترجمه ترگمان]درجه سرهنگی بالاتر از یک سرگرد درجه یک است
[ترجمه گوگل]سرهنگ دوم سرباز بالاتر از یک سرباز است

12. He and Lieutenant Cassidy were checking the scene of the crime.
[ترجمه ترگمان]او و ستوان الیویا صحنه جنایت را بررسی می کردند
[ترجمه گوگل]او و لیبرال کاسیدی صحنه جرم را کنترل کردند

13. Colonel is the military rank between lieutenant - colonel and brigadier.
[ترجمه ترگمان]سرهنگ فرمانده ارتش ستوان و فرمانده است
[ترجمه گوگل]سرهنگ دوم نظامی است که سرهنگ و سرهنگ است

14. The lieutenant had displayed cowardice in the face of the enemy.
[ترجمه ترگمان]ستوان اندکی بزدلی در چهره دشمن دیده بود
[ترجمه گوگل]نیروی انتظامی در مواجهه با دشمن قرار داشت

15. Lieutenant Ryan closed his eyes, first mentally viewing the different crime scenes, then correlating the data.
[ترجمه ترگمان]ستوان رایان چشمانش را بست، ابتدا در ذهن به صحنه های مختلف جرم نگاه کرد و سپس داده ها را مرتبط کرد
[ترجمه گوگل]لیتانر رایان چشمان خود را بسته است، ابتدا با ذهنیت صحنه های جرم مختلف را ببیند، و سپس داده ها را همسان سازد

16. She was commissioned lieutenant in the Women's Army Corps.
[ترجمه ترگمان]او ستوان بازنشسته ارتش زنان بود
[ترجمه گوگل]او ستوان در سپاه ارتش زنان به سر می برد

17. He was my right-hand man, my lieutenant on the field, a cool, calculated footballer.
[ترجمه ترگمان]اون مرد دست راستم بود، ستوان من روی زمین، یه footballer خوب و حساب شده
[ترجمه گوگل]او مرد راست دست من بود، معاون من در این زمینه، فوتبالیست محاسبه شده بود

پیشنهاد کاربران

مشاور


ستوان شکل مخفف L. T

ستوان ارتش


کلمات دیگر: