کلمه جو
صفحه اصلی

lent


معنی : روزه، صیام، ماه روزه
معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول فعل: lend، (مسیحیت) لنت (دوران چهل روزه از چهارشنبه ی خاکستر تا عید پاک که ایام روزه و استغفار است)، 04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Lend


۴۰ روز پرهیز و روزه کاتولیک ها، صیام


زمان گذشته ساده فعل Lend


قرض دادن، روزه، ماه روزه، صیام


انگلیسی به انگلیسی

پسوند ( suffix )
• : تعریف: full of; characterized by.

- somnolent
[ترجمه ترگمان] خواب آلود
[ترجمه گوگل] خواب آلودگی
- flatulent
[ترجمه ترگمان] نفخ دار
[ترجمه گوگل] مسخره
اسم ( noun )
• : تعریف: the forty weekdays from Ash Wednesday to Easter, observed by Christians as a period of fasting, penitence, and other self-denial.

• annual period of fasting and penitence observed by christians in preparation for easter (begins on ash wednesday and continues for 40 weekdays until easter)
lent is the past tense and past participle of lend.
in the christian calendar, lent is the period of forty days before easter, during which some christians give up doing something that they enjoy.

Infinitive: lend, Past Participle: lent


مترادف و متضاد

روزه (اسم)
fast, lent

صیام (اسم)
fast, lent

ماه روزه (اسم)
lent

جملات نمونه

1. david lent me his bicycle for a day
دیوید دوچرخه اش را برای یک روز به من داد.

2. he lent us his car and in return we let him use our boat
او اتومبیلش را به ما قرض داد و در عوض ما هم گذاشتیم از قایق ما استفاده کند.

3. love lent wings to her inspiration
عشق به الهام او رفعت بخشید.

4. his deeds lent dignity both to he himself and his family
اعمال او خود و خانواده اش را نیک نام کرد.

5. paintings that lent the room tone
نقاشی هایی که به اتاق روح می دادند

6. the neighbors lent us knives and forks
همسایه ها کارد و چنگال به ما قرض دادند.

7. recent events have lent credence to his claim
رویدادهای اخیر گواهی بر ادعای او بود.

8. i returned the book which he had lent me
کتابی را که به من قرض داده بود پس دادم.

9. the paintings in this room have been lent by private collectors
نقاشی های این اتاق توسط صاحبان خصوصی آنها به طور موقت امانت داده شده است.

10. I lent her my Bob Marley tapes.
[ترجمه ترگمان]من فیلم های باب Marley رو بهش دادم
[ترجمه گوگل]او نوار های Bob Marley را به من قرض داد

11. The dress lent charm to the girl.
[ترجمه ترگمان]این لباس برای دخترک جذابیت داشت
[ترجمه گوگل]این لباس جذابیت را به دختر تحمیل کرد

12. My parents lent me the money. Otherwise, I couldn't have afforded the trip.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم پول را به من قرض دادند در غیر این صورت امکان سفر را نداشتم
[ترجمه گوگل]پدر و مادر من این پول را به من دادند در غیر این صورت، من نمی توانستم سفر را انجام دهم

13. All sorts of illustrious and influential persons lent their names to our national culture.
[ترجمه ترگمان]همه نوع اشخاص سرشناس و متنفذ نام خود را به فرهنگ ملی ما دادند
[ترجمه گوگل]همه افراد مشهور و تاثیر گذار اسم خود را به فرهنگ ملی ما تحویل دادند

14. I took pity on her and lent her the money.
[ترجمه ترگمان]به او ترحم کردم و پول را به او قرض دادم
[ترجمه گوگل]من از او دلسرد شدم و او پول را به من داد

15. His asides lent colour to the story.
[ترجمه ترگمان]asides به داستان رنگ می داد
[ترجمه گوگل]عالمان او رنگ را به داستان تحویل دادند

16. I lent that record to John but never got it back.
[ترجمه ترگمان]من آن رکورد را به جان قرض دادم، اما هرگز آن را مسترد نداشتم
[ترجمه گوگل]من آن را به جان دادم، اما هرگز آن را نگرفتم

پیشنهاد کاربران

قرض داده شده

روزه، ماه روزه

She's agreed to give up chocolate for Lent

قرض دادن

simple past & past participle of lend


کلمات دیگر: