کلمه جو
صفحه اصلی

matrimonial


معنی : وابسته به عروسی
معانی دیگر : نکاحی، ازدواجی، وابسته به زناشویی، زن و شوهری

انگلیسی به فارسی

وابسته به عروسی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: matrimonially (adv.)
• : تعریف: of or relating to marriage; conjugal; marital.
مشابه: conjugal, marital

• of or pertaining to marriage, marital, conjugal, concerning married life
matrimonial means concerning marriage or married people; a formal word.

مترادف و متضاد

وابسته به عروسی (صفت)
spousal, matrimonial

married


Synonyms: betrothed, conjugal, connubial, engaged, epithalamic, espoused, marital, nuptial, spousal, wedded, wedding


Antonyms: divorce


جملات نمونه

1. the matrimonial bond
پیوند زناشویی

2. the matrimonial noose
دام ازدواج

3. Matrimonial vows are to show the faithfulness of the new couple.
[ترجمه ترگمان]سوگند یاد می کند که وفاداری زوج جدید را نشان دهند
[ترجمه گوگل]تعهدات متعهد برای نشان دادن وفاداری از زوج جدید است

4. It took ten cars to bear the matrimonial guests away.
[ترجمه ترگمان]ده روز طول کشید تا مهمانان زناشویی را تحمل کنند
[ترجمه گوگل]ده ماشین برای گذراندن مهمانان ازدواج اجتناب کرد

5. Since each matrimonial property or custody dispute is to be decided according to judicial discretion the result is that litigation abounds.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هر یک از اموال زناشویی و یا اختلاف بازداشت طبق صلاحدید قضایی تصمیم گیری می شود این است که دادخواهی به وفور یافت می شود
[ترجمه گوگل]از آنجایی که هرگونه اختلافات خانوادگی یا اختلافات مربوط به اختیارات مربوط به اختیارات قضایی تعیین می شود، نتیجه آن است که دادرسی فراوان است

6. Splitting such obvious assets as the matrimonial home may be strewn with problems, but what about an accrued pension fund?
[ترجمه ترگمان]تقسیم کردن چنین دارایی های بدیهی به عنوان خانه زناشویی ممکن است با مشکلاتی همراه باشد، اما چه چیزی در مورد یک صندوق بازنشستگی بالغ چیست؟
[ترجمه گوگل]تقسیم چنین دارایی های واضح به عنوان خانه متاهل ممکن است با مشکلات روبرو شود، اما در مورد صندوق بازنشستگی جمع شده؟

7. Or would that too do damage to future matrimonial prospects?
[ترجمه ترگمان]و یا اینکه آیا این کار به آینده زناشویی آینده لطمه خواهد زد؟
[ترجمه گوگل]یا این که به آینده چشم انداز همسر آینده آسیب می رساند؟

8. Her matrimonial location may sound more modern than one would expect for a 1614 marriage between a 19-year-old daughter of an American Indian chief and her tobacco farmer husband.
[ترجمه ترگمان]موقعیت ازدواج او ممکن است جدیدتر از چیزی باشد که فرد انتظار داشته باشد ازدواج ۱۶۱۴ بین دختر ۱۹ ساله یک رئیس هندی هندی و شوهر farmer her داشته باشد
[ترجمه گوگل]موقعیت زناشویی او ممکن است مدرن تر از آنچه انتظار می رود برای 1614 ازدواج بین یک دختر 19 ساله رئیس رئیس جمهور آمریکا و شوهر Farmer Farmer او باشد

9. For years he had been steadily modifying his matrimonial devotion, and found her company dull.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که به عادت زناشویی او را تغییر داده بود و مصاحبت او را کسل کننده یافته بود
[ترجمه گوگل]سالها است که او به طور مداوم از تعالیم زناشویی خود اصلاح کرده و شرکت او را خفه کرده است

10. The couples property form regulated by the present Matrimonial Property Regimes is mostly about the corporeal property, while the intangible property is neglected.
[ترجمه ترگمان]فرم دارایی زوج که توسط اداره اموال Matrimonial ارایه می شود، بیشتر در مورد خاصیت جسمانی است، در حالی که ویژگی ناملموس نادیده گرفته می شود
[ترجمه گوگل]شکل اموال زوجین که توسط رژیم های اموال اموال تنظیم شده است بیشتر مربوط به اموال ذاتی است، در حالیکه اموال نامشهود را نادیده می گیرد

11. Matrimonial property is to require property relations between the spouses the legal system.
[ترجمه ترگمان]ویژگی Matrimonial نیاز به روابط ملکی بین طرفین و نظام حقوقی است
[ترجمه گوگل]اموال متقابل، مستلزم داشتن روابط مالکیت میان همسران نظام حقوقی است

12. The matrimonial price tag varies by gender and age.
[ترجمه ترگمان]برچسب قیمت ازدواج با جنسیت و سن تفاوت دارد
[ترجمه گوگل]برچسب قیمت مادی متفاوت از جنسیت و سن متفاوت است

13. They took up the matrimonial matter again.
[ترجمه ترگمان]موضوع ازدواج را دوباره مطرح کردند
[ترجمه گوگل]آنها ماده مجردی را دوباره گرفتند

14. Nor does its own history of matrimonial excess bring a blush to its cheek.
[ترجمه ترگمان]زندگی زناشویی خودش نیز سرخ می شود و گونه هایش سرخ می شود
[ترجمه گوگل]سابقه خانوادگی ازدواج های زناشویی نیز به صورتش نگران کننده نیست

15. Many matrimonial companies are very thoughtful, providing package services.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های ازدواج بسیار متفکر هستند و خدمات بسته ای ارائه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های متاهل بسیار متفکر هستند و خدمات ارائه می دهند

the matrimonial bond

پیوند زناشویی


پیشنهاد کاربران

زناشویی


کلمات دیگر: