کلمه جو
صفحه اصلی

pedant


معنی : فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب، ملانقطی
معانی دیگر : آدم ملا نقطی، معلم فضل فروش، معلم کوته نظر

انگلیسی به فارسی

فضل فروش، عالم نما، کرم کتاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: pedantic (adj.), pedantically (adv.)
(1) تعریف: one who makes an excessive or offensive display of learnedness.

- Even her family considers her somewhat of a pedant with a need to expound on every subject.
[ترجمه ترگمان] حتی خانواده او، او را تا حدی از فضل فروشی، با نیاز به تفسیر درباره هر موضوعی، در نظر می گیرند
[ترجمه گوگل] حتی خانواده اش او را تا حدودی از یک پاندا می دانند و نیاز به توضیح در مورد هر موضوع دارد

(2) تعریف: one who insists on an overly formal or detailed approach to scholarship.

- Our Latin teacher was a pedant, who exacted perfection from us in the form of flawless translations.
[ترجمه ترگمان] معلم لاتین ما یک فضل فروشی بود که به شکل ترجمه های بی عیب و نقص از ما تقاضای کمال می کرد
[ترجمه گوگل] معلم لاتین ما یک pedant بود، که در قالب ترجمه های بی عیب و نقص کمال را از ما تحمل کرد

• meticulous person, fastidious person; strict person, fussy person; person who strictly adheres to information in books without using common sense
if you say that someone is a pedant, you mean that they are too concerned with unimportant details or traditional rules; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

فضل فروش (اسم)
bluestocking, pedant, dryasdust

عالم نما (اسم)
pedant, know-it-all

کرم کتاب (اسم)
pedant

ملانقطی (اسم)
pedant

جملات نمونه

1. I am no pedant and avoid being dogmatic concerning English grammar and expression.
[ترجمه ترگمان]من فضل فروشی نیستم و از لحاظ دستور زبان و بیان انگلیسی متعصب نیستم
[ترجمه گوگل]من هیچ حرفی برای گفتن ندارم و از گرامر و بیان زبان انگلیسی اجتناب می کنم

2. A pedant will always insist that you ask for 'fewer' items rather than 'less'.
[ترجمه ترگمان]یک فضل فروشی همیشه اصرار دارد که به جای کم تر آیتم های کمتری را درخواست کنید
[ترجمه گوگل]یک pedant همیشه اصرار می کند که شما برای اقلام 'کمتر' به جای 'کمتر' بخواهید

3. It is the work of a pedant, and shows no originality.
[ترجمه ترگمان]این اثر یک فضل فروشی است، و اصالت ندارد
[ترجمه گوگل]این کار یک پاندا است و اصالت را نشان نمی دهد

4. A right little pedant she can be, when it comes to an intellectual argument.
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث عقلانی می آید، یک فضل فروشی کوچک می تواند باشد
[ترجمه گوگل]وقتی به یک استدلال فکری میرسد، می تواند کمی پنتاگ کوچک باشد

5. He claims that he was a little pedant, even as early as the age of five.
[ترجمه ترگمان]مدعی است که او یک pedant است، حتی در سن پنج سالگی
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که او حتی پنجاه ساله بود، کمی اندک

6. He's a great pedant, Oliver.
[ترجمه ترگمان]او آدم خوبی است، الیور
[ترجمه گوگل]او عالم بزرگ است، الیور

7. Anyway, Oliver's a pedant.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، اولیور s است
[ترجمه گوگل]به هر حال، الیور یک پاندا

8. Everybody at the meeting is a droning pedant.
[ترجمه ترگمان]همه کسانی که در جلسه شرکت می کنند، یک pedant است
[ترجمه گوگل]هر کس در جلسه یک پنتون بی ادب است

9. This architect had been a pedant.
[ترجمه ترگمان]این معمار، pedant بود
[ترجمه گوگل]این معمار یک پاندا بوده است

10. He is a real pedant. He just echoes what the book says.
[ترجمه ترگمان]او یک pedant واقعی است فقط تصور می کند که کتاب چه می گوید
[ترجمه گوگل]او یک پاندا واقعی است او فقط آنچه را که می گوید می گوید

11. Only pedant spends the ten minutes between classes in his seat.
[ترجمه ترگمان]فقط pedant هر ده دقیقه در صندلی خود می نشیند
[ترجمه گوگل]فقط پاندم ده دقیقه بین کلاس های صندلی اش صرف می کند

12. A third-rate pedant masquerading as a scholarly genius.
[ترجمه ترگمان]یک pedant سوم که به ظاهر یک نابغه دانشمند است
[ترجمه گوگل]یک پنتم درجه سوم که به عنوان یک نابغه علمی شناخته می شود

13. He's a bit of a pedant.
[ترجمه ترگمان]یکی از a است
[ترجمه گوگل]او کمی از یک pedant است

14. The habit of mind or manner characteristic pedant.
[ترجمه ترگمان]عادت ذهن یا رفتار آن، فضل فروشی است
[ترجمه گوگل]عادت ذهن یا شیوه خاص پاندا


کلمات دیگر: